خلاصه ماشینی:
"حدیث کوثر سرم به عجز برد سجدهها به محضر او که روشن است لم ز آفتاب منظر او به سینه میرسد آری به احترام سرم به پای آنکه مرا سرور است همسر او بزرگ رهبر والای بانوان جهان که هست فاطمه نام شریف و اطهر او چه فاطمه، که خدا را به دامن محراب ستایش است و نیایش ز پای تا سر او یگانه دختر پیغمبر خدای، که هست خدیجه نادره روزگار مادر او چه مادری که برافروخت شعله بر تن خلق ز خطبه شرر افزای خویش دختر او چه دختری که به هر محفلی رسول خدای ز جای خیزد و گردد ثنایگستر او بخوان به سوره کوثر حدیث زهرا را که خواندنی است خدا را حدیث کوثر او هنوز خلق دو عالم به حیرتاند و عجب از آن قیام و قعود شبیر و شبر او فکند لرزه به کاخ ستمگران در شام ز یک خطابه مهین دختر سخنور او شب ولادت زهرای اطهر است بیا گذر کنیم چو آیینه از برابر او سرود فتح بخوانیم در طیلعه فجر به یمن طالع سعد بلند اختر او دمید، زهره زهرا در آسمان وجود کشید، سر به فلک آفتاب انور او ز کوچه باغ لم بگذر و تماشا کن عبور عطر دلآنگیز مشک و عنبر او دوباره صبر و قرار از دلم ربود امشب صفای گلشن سر سبز تازه و تر او ز خویش رفتم و دیدم دوباره صف بسته است به باغ دیده من لالههای احمر او دوباره میشود آیا؟ که زنده گردد دل ز بوی تربت جانبخش و روحپرور او؟ اگرچه تا سحر امشب ترانه باید خواند به پاس مقدم فرخنده مطهر او ولی دریغ!"