خلاصه ماشینی:
"برای کسی که رمان ده جلدی کلیدر را نوشته،جای خالی سلوچ و دیگر آثارتان که نیم قرن عمر صرف نوشتناش شده،آیا هنوز هم نوشتن ناممکن است؟ من از ابتدا فکر میکردم که این کار ناممکن است و هر وقت اثری رابه پایان رساندهام،به نظر خود،یک ناممکن را ممکن کردهام.
برای نویسندهای که یکی از اتهاماتش در گذشته،برخورداری از نگرش اجتماعی در ادبیات بوده و برای ما که با آن نوع آثار شما کتاب خواندن جدی و اصولا اندیشیدن از طریق ادبیات را آموخته،این پرسش مطرح است که چه در درون شما (به تصویر صفحه مراجعه شود) عکس:عباس کوثری (به تصویر صفحه مراجعه شود) اتفاق افتاده که وارد این وادی شدهاید؟ هیچ اتفاقی نیفتاده.
ولی اگر من آثار گذشتهتان را با این دو اثر مقایسه کردم،از آن جهت است که آثار شما مثل عقیل عقیل،اوسنهء باباسبحان،جای خالی سلوچ،کلیدر و حتی جلد اول روزگار سپری شده، حال و هوای ناتورالیستی دارند.
یکی از دشواریهای خواندن سلوک این است که ما با نثر زیبا اما روان و جذاب شما در آثار قبلیتان آشنا هستیم که ریشه در زبان فخیم خراسانی دارد،اما در سلوک ناگهان با یک زبان تازه،پیچیده و مبهم روبهرو میشویم که ارتباط خواننده با اثر را دشوار میکند.
چه شد که سوار موجی که آن زمان برخاسته بود،نشدید؟ خب،من به رود و رودخانه خیلی نگاه میکردم و همیشه نگاهم متوجهء سنگهای کف رودخانه بود که چهطور در گذر آب و موجها،صیقل خوردهاند و این که بهرغم آنکه برخی از هم نسلانم مجذوب غرب شدند،من هنرجوی غرب شدم و همهء نویسندگان و شاعران مطرح را به عنوان آموزگاران خود دریافتم،اما این دریافت خودش به من کمک کرد که به جستوجوی تبار زبان و ادبیات خودم برآیم."