خلاصه ماشینی:
"شما ممکن است از کل خوابوبیدار خوشتان نیامده باشد یا صدای من در آن فیلم، ولی اگر همهء بیست قسمت را دیده بودید شاید نظرتان فرق میکرد!ناتاشا زمینه دارد،سابقه دارد و تعاریض در اماتیک در آن این است که مخاطب میتواند با شخصیت تیپیکال زشت خوی قاتل،همذات پنداری کند و حتی دوستش داشته باشد و به او حق بدهد که جنین باشد و نه این که تأییدش کند.
فضای فیلمنامه خیلی انتزاعی و سرد و اروپاییست،ولی شخصیتی که شما نقشاش را بازی میکنید،گوشت و خون رئالیستی ایرانی دارد که با این ناکجاآباد بودن فیلم در تعارض است.
مقاومتی شکل نگرفت که شما را به سمت انتزاعیتر بود سوق بدهد؟ اجرای نقش نسبتا آزاد و خلاق بود و دکتر رفیعی در جستوجو اتفاقات خوب،به دقت نگاه میکرد و البته خیلی چیزها در تمرین شکل گرفت، مثل یکجور استفاده از امکان تئاتر برای سینما.
پیدا کردن اندازهء لازم برای باقی ماندن تصویر نکتهء تعیینکنندهای است مثل آن وقتی که در تلویزیون لحظهء قطعی شناخته نمیشود،صدای کات نمیآید و بازیگر بیچاره مانده است خب حالا چهکار کند؟ بهخاطر این است که مونتورهای ایران فشار روانی فراوانی را به خودشان میآورند که مبادا ریتم فیلم بیفتد.
اینها چهربطی به هم دارد؟به نظرم برای ما مرغ همسایه غاز است!واقعا فکر میکنم بازیگران زن ایران از بهترین بازیگران دنیا هستند،چون با این همه محدودیت دارند بازی میکنند و فیلمهایی که بازیای خارق العاده دارند کم نیست.
نقشی بوده که فکر کرده باشید کاش شما بازی میکردید؟ وقتی فیلمی میبینید،اینطوری نیست که فقط نقش نوشتهشده در فیلمنامه است."