خلاصه ماشینی:
"اول،راز نبوغ هنری،دیگری راز دههء شصت خصوصا دوران نوآوریهای هنری بین سالهای 1963 تا 1966،و سومین راز که علاوه بر خود باب دیلن-به عنوان نابغهء خاصی که سوژه فیلم است-ذهنمان را درگیر میکند این است که چه طور از آن دوران به اینجا رسیدهایم.
نه فقط جمله به جملهء شعرشان،بلکه خود موسیقی-طوری در حافظهء مغزمان دست نخورده مانده بود که در طول سه هفتهای که فیلم از تلویزیون پخش میشد،هر روز صبح با زمزمهء یکی از آنها از خواب بلند میشدیم و بقیهء روز ترانههای دیگری ورد زبانمان میشد.
با این که اسکورسیزی تقریبا هیچ نمایی برای فیلم، فیلمبرداری نکرده،اما مهر خود را بر فیلم زده است.
راهی به خانه نیست هیچ شباهتی به آخرین والس که شور و شوق و درگیری حسی اسکورسیزی در تکتک فریمهایی که از کنسرت فیلمبرداری کرده بود دیده میشد،ندارد.
سؤالی که در مورد این فیلم ممکن است ذهن تماشاگر را مشغول کند این است که اسکورسیزی چه قدر با دیلن همذات پنداری میکند.
تو دروغگویی!»و بعد دیلن به نوازندگان همراهش(که بعدتر گروه The Band را شکل میدهند)میگوید:«تا میتونید بلند بزنید!» پنبکو و اعضای گروهش که مشغول فیلمبرداری رنگی برای قسمتی از به پشت سر نگاه نکن هستند(قسمتی از فیلم که هیچ وقت کامل نشد)،صحنه را با چندین دوربین زیر نظر دارند.
همان طور که خودش در یکی از لحظات نادر فیلم بالاخره راز موفقیتش را فاش میکند و میگوید فقط توانسته شنوندگانش را میخکوب کند.
مثل یک حفرهء سیاه نامعلوم، اگر راهی به خانه نیست ثابت میکند دیلن هیچ وقت خیلی از ما دور نشده،در ضمن نشان میدهد ترانهها هم مثل خوانندهشان چند لایهاند."