چکیده:
هر سازمانی به دو صورت شکل می گیرد. یکی براساس الگو و طرح از پیش تهیه شده که از سازمان های مشابه اخذ شده و معمولا زمان مناسب برای تحقق آن وجود دارد. نوع دوم، سازمان سازی جدید است که با تحول در سازمان های سنتی یا با تاسیس یک سازمان کاملا جدید شکل می گیرد. در حالت اول، مدیریت و رهبری با فرصت کافی و از طریق تجربه و مشورت با دیگران، سازمان سازی را انجام می دهد. ولی در حالت دوم که سازمان همراه با نوعی تحول در ساختار و بنیادهای سازمانی است و معمولا با سرعت و بعضا وسیع صورت می گیرد، نیازمند به نوعی «مدیریت و رهبری تاسیسی» هستیم. اگر بپذیریم که رهبر با تغییر و تحول سر وکار دارد، می توانیم بگوئیم نقش رهبری در سازمان های نوع دوم بسیار قوی تر از نوع اول می باشد. باید گفت اصول و قواعد مدیریت تاسیسی با مدیریت های عادی تفاوت های اساسی دارد. این اصول و قواعد، شامل رهبری تحول گرا، تیم اولیه معتقد، مبتکر و هماهنگ با رهبری و نیز روش تحقیق علمی است. این روش تحقیق علمی بر اساس روش تحقیق توسعه و دانش تجربی استوار است. نظام اداری ایران، به عنوان یک جامعه در حال توسعه و یک نظام سیاسی جدید، نیاز به تحول دارد. لازمه این تحول، استفاده از یک چارچوب اداری- مدیریتی است که تاسیسی و تجربه شده باشد. اصول و قواعدی که با کمک آنها نهادهای انقلابی مثل جهادسازندگی و سپاه شکل گرفتند، می تواند چارچوب تحول اداری باشد که در هر سه دولت اخیر ایران( از 1367 تا 1386) ضرورت آن طرح شده است.
خلاصه ماشینی:
"در دوران پیروزی انقلاب اسلامی، بدلیل نیاز به سازمانهای انقلابی برای ادارة کشور بهخصوص در زمان جنگ هشت ساله که در همان سالهای اول انقلاب به ایران تحمیل شد، موضوع «رهبری و مدیریت تأسیسی» چه در سطح فرابخشی و چه در سطح بخشی برای تأسیس نهادها و سازمانهای نوین یا بازسازی و نوسازی نهادها و سازمانهای موجود در شکل، ساختار و محتوای متناسب با ارزشها و خواستههای انقلاب، یک ضرورت مهم تلقی گردید.
یکی دیدگاه تکنوکراتی به رهبری دولت موقت و آقای مهندس بازرگان بود که از بروکراسی موجود کشور، دفاع میکرد و تنها خواهان - Savio -puplic Administration Reform تغییرات بسیار جزئی در افراد و پستهای نظام اداری کشور بودند.
در این دوره ساختار نهادهای سنتی، حفظ شد و تنها تغییرات بسیار کمی در مدیران، آن هم در سطح بالای اداری کشور یعنی وزراء و استانداران و تعداد کمی از معاونین آنها صورت گرفت و در بیش از نود درصد بدنه اداری کشور، از مدیران و کارشناسان قدیمی استفاده شد.
ولی در نوع دوم که سازمانسازی جدیداست، هیچ طرح و الگوی از قبل تعیینشدهای وجود ندارد و معمولا بدون مراکز مشورتی صورت میگیرد؛ مثل ساختن یک نظام سیاسی مذهبی دموکراتیک مثل نظام جمهوری اسلامی، یا یک ارتش انقلابی شبیه سپاه پاسداران، یا یک سازمان مردمی اقتصادی و عمرانی مشابه جهاد سازندگی.
در حقیقت، رهبری و مدیریت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جهاد سازندگی میبایست ضمن شکل دادن و ساختاربندی خود و سازماندهی اعضاء بدون تخصص و علم و تجربه، آنها را در صحنه فعالیتهایی که در اثر خلاء ناکارآمدی ادارات سنتی شکل گرفته بود، رهبری و مدیریت میکردند."