خلاصه ماشینی:
"صورت فعل پیدا میکند و حقیقت حقهء او همان«دم یزدانی»«و نفخت فیه من روحی»است چه نقش حساسی را باید درین سراچه بازیچه ایفا کند؟ و چه کند تا از خود بیگانه نشود و جام لبالب الهی را چگونه باید کجدار و مریز در ید کفایت خود بگیرد،و کوتاه سخن چگونه باید گاهی با خدا،گاهی با رسول،گاهی با اداء گاهی با اصول زندگی کند؟ انسان طبعا بلندپرواز است-جهانی است بنشسته در گوشهای!در اعماق خود میل به مندک شدن در مطلق دارد و میخواهد همه«او»باشد ولی دچار دیوار تن و قفس کالبد و شرایط زمینی خار راه اوست و هر دم چراغ قرمز نشان میدهد...
راه درست این است که آدمی باید در زندگی زمینی هردو پای خود را روی زمین سخت و استوار بگذارد ولی اعمال و افکار خود را الی الله کند که انما الاعمال بالنیات."