چکیده:
مقاله حاضر در بردارنده دو دسته آراء موافق و مخالفان در قبال حکومت قانون و قانونگذاری مشروطه است. موافقان بر اساس دلایلی چون تعدد قوانینی در باب یک جرم و گاه تناقضات میان آنها و همچنین تابعیت از مقتضیات زمان همانند اصولیون، به مشروطه خواهی روی آوردند. افرادی چون مستشارالدوله و فتحعلی آخوند زاده از این دسته بودند. لیکن مخالفان مشروطه ، با اعتقاد به دین اسلام به عنوان آخرین و کاملترین دین الهی بر آن بودند که اسلام بر آورنده تمام نیازهای بشری حتی در قضیه وضع قانون بوده است.
از جمله شیخ فضل الله نوری معتقد بود که انسان همواره از آوردن قانونی برتر از قانون اسلام عاجز است. اکثریت قریب به اتفاق مشروطه طلبان، خواهان اقتباس قانون از غرب بودند، لیکن مخالفان مشروطه را با ترجیح دادن قوانین اسلامی با قوانین غیراسلامی مخالفت می نمودند و قانون اساسی را حتی در تعارض باشرع دانسته و قانونگذاری را در حکم بدعت برمی شمردند. در مقاله حاضر به تفصیل پیرامون عقاید برخی از صاحبنظران این دو گروه سخن به میان آمده است.
خلاصه ماشینی:
»٤ درواقع ، بادرنظرگرفتن اين که براساس معتقدات مسلمانان، قانون اسـلام، برتـرين و کامل ترين قانون دنيا است که هيچ نيازي به تکميل ندارد وحتي هرنوع کوششي در جهـت تکميل آن با اصل پذيرش پيامبرر اسلام به عنوان آخرين پيـامبر، منافـات دارد، ظـاهرا تنهـا چيزي که در عصرمورد بحث ، ضروري بوده ،فراهم آوردن قانون از پيش نهاده شده اسـلام درجايي واحد والتزام عملي قضات به پيروي ازآن بوده،واين البته هـيچ تعارضـي بـا اسـلام نداشت .
اما روند حوادث، چيز ديگري رانشان داد: مقتضيات زمان، اصوليون، سابقه قانون گزاري در صدراسلام تفکيک احکام اوليه واحکام ثانويه (کبرويات وصغرويات) علماي ضدمشروطه برآن بودندکه تمامي آنچه که براي زندگي بشر تا روز رستاخيز، لازم است ،درقرآن واحاديث وروايات اسلامي آمده ونخست پيامبر (ص ) وسـپس ائمـه (ع ) ودرزمان غيبت صغري امام زمان (ع ) ، نواب خاص ودرزمان غيبت کبـري، نـواب عـام يـا همان علماء(روحانيون) ، تنها وظيفه استنباط وبيرون کشيدن آن ها را دارنـد.
» ١٨ از اين رو، اينان نتيجه مي گيرند که چون همه احکام موردنياز بشري دردين اسـلام، بيان شده و حتي ميزان ديه زخم کوچکي نيز درآن معين است ، پس هـيچ نيـازي بـه وضـع قانون جديد نيست - چراکه قانوني که وضع مي شود، يابرخلاف اسلام اسـت وبااعتقـاد بـه عدم وجود آن درقرآن،وضـع مـي گـردد، کـه درايـن صـورت درحکـم آوردن ديـن تـازه وکفراست ؛ ويا اين که قصد استنباط وانکشاف قانون اسلام را دارند که آن هم صرفا وظيفـه امامان معصوم وسپس نواب خاص وبعـد، نـواب عـام يـا همـان علمـاء ومجتهـدان جـامع الشرايط است ، (نه هربقال وبزازي) ١٩.