چکیده:
ناامیدی ایرانیان در برخورداری از حاکمیتی عادلانه از سوی خلافت اموی و سپس عباسی، و توامان به ثمر نرسیدن نهضت ها و جنبش های سیاسی، اجتماعی و مذهبی در گوشه و کنار ایران، تمهیدات لازم جهت بسط احساسات میهن پرستانه رادر راستای فراهم نمودن فرصت مقتضی برای دستیابی به اقتدار سیاسی، نظامی و به تدریج فرهنگی حاصل نمود. هر چند زمزمه استقلال و خودمختاری در ولایت مختلف و پهناور ایران از آغازین سالهای قرن سوم هجری به شکلی جسورانه آغاز گردیده بود، اما ارتفاعات شمالی ایران همچنان سربرافراشته و مانع از رسوخ چنین تحریکات و تحولاتی در سرزمین های دیلمان و گیلان می گردید. لیکن رسوخ خزنده مذهب اسلام به طبرستان و قدرت یابی علویان در این ناحیت، مقدمات کافی را برای حضور سرداران سلحشور و برجسته دیلمی در تمامی صحنه های سیاسی و نظامی ایران به صورتی همه جانبه مهیا ساخت. به این ترتیب در آستانه قرن چهارم هجری / دهم میلادی خیل گسترده ای از نظامیان و سپاهیان دیلمی ، با استفاده از شرایط مناسب زمانی، در سلک سربازان برجسته دولت های بزرگی چون سامانیان، صفاریان و به ویژه علویان طبرستان درآمدند وبه تدریج مراتب ارتقاء نظامی را طی نموده و به عنوان سردمداران بزرگ نظامی مبدل گردیدند. اینان پایه گذاران دولت های بزرگ دیلیمیان در ایران شدند و تحولات بنیادی رادرعرصه ساختارهای سیاسی و نظامی و حتی مذهبی ایران بعد از اسلام به وجود آوردند. در مقاله حاضر شاید برای نخستین بار بدین نکته پرداخته می شود که نقش دولتمردان سامانی در تربیت، راهبری و حصول برجستگان نظامی دیلمی و اشاعه دگرگونی های سیاسی به منطقه دیلمان، کاملا در خور توجه وحائز اهمیت بوده است. این نخبگان سیاسی – نظامی بی شک دست پروردگان با لیاقت و صاحب درایت امیران سامانی نیز بوده اند که مدارج ترقی را پیموده و سپس با حضور مقتدرانه خویش در صحنه های آشفته دیلمان، ثبات لازم را به این منطقه بخشیده و پس از تاملی کوتاه ، شالوده دولت های بزرگ آل زیار و آل بویه را پی افکندند.
خلاصه ماشینی:
دکتر جواد هروي استاديار گروه تاريخ دانشگاه آزاد اسلامي بجنورد ديلمان و اميران ديلمي در روزگار اقتدار سامانيان چکيده : نااميدي ايرانيان در برخورداري از حاکميتي عادلانه از سوي خلافت اموي و سپس عباسي، و توأمان به ثمر نرسيدن نهضت ها و جنبش هاي سياسي، اجتماعي و مذهبي در گوشه و کنار ايران ، تمهيدات لازم جهت بسط احساسات ميهن پرستانه رادر راستاي فراهم نمودن فرصت مقتضي براي دستيابي به اقتدار سياسي، نظامي و به تدريج فرهنگي حاصل نمود.
ليکن رسوخ خزنده مذهب اسلام به طبرستان و قدرت يابي علويان در اين ناحيت ، مقدمات کافي را براي حضور سرداران سلحشور و برجسته ديلمي در تمامي صحنه هاي سياسي و نظامي ايران به صورتي همه جانبه مهيا ساخت .
به اين ترتيب در آستانه قرن چهارم هجري / دهم ميلادي خيل گسترده اي از نظاميان و سپاهيان ديلمي ، با استفاده از شرايط مناسب زماني، در سلک سربازان برجسته دولت هاي بزرگي چون سامانيان ، صفاريان و به ويژه علويان طبرستان درآمدند وبه تدريج مراتب ارتقاء نظامي را طي نموده و به عنوان سردمداران بزرگ نظامي مبدل گرديدند.
بنابراين دعوت داعيان علوي و هجومهاي پياپي به منطقه طبرستان ، مستقيما ناحيت ديلمان را نيز تحت تأثير تحرکات سياسي و نظامي قرار داد و اين ناحيه را در آستانه دخالت در تحولات ايران ساخت .
حسن بن قاسم داعي علوي، که پس از ناصر کبير قدرت را در طبرستان وديلمان به دست گرفته بد تلاش نمود تا از وضعيت نابسامان خراسان که دچار عصيانهاي بسيار شده بود و بسياري را به فکر مخالفت و خودمختاري از امير خردسال ساماني برانگيخته بود، استفاده جويد.