چکیده:
یک سده از پیدایش شهرسازی جدید میگذرد که خود محصول روندها و تحولات خطیر و سریع قرن بیستم است.در نیمهء اول قرن بیستم جهانبینی مدرنیسم بر جامعهء غربی حاکم بود و به همین دلیل «شهرسازی مدرن»به عنوان تجلی فضایی جامعهء مدرن شکل گرفت.شهرسازی مدرن بر مبانی و اصول مدرنیسم یعنی خردگرایی علمی، تمامیتگرایی،اقتدارگرایی،توسعهء صنعتی، کمیتگرایی و اعتقاد به برتری تمدن غربی استوار بود.اما از حدود دههء 1960 به دنبال ظهور ناکامیها و مشکلات جدی در جامعهء مدرن،مبانی فکری و اجتماعی مدرنیسم و شهرسازی مدرن به چالش کشیده شد.تجارب چند دههء اخیر نشان داده است که ماهیت جوامع بشری بسیار پیچیدهتر از آن است که بتوان در چارچوب نظریهها و روشهای عملی قطعی و جهانشمول به ساماندهی و ادارهء آنها پرداخت.براساس این نگرش مفهوم «پارادیم»به نحو وسیعی در تمام حوزههای علوم 2Lطبیعی و اجتماعی رواج پیدا کرده است و جوهر اصلی آن اعتقاد به محدودیت و نسبیت شناخت و توانایی انسان در برنامهریزی و مدیریت جوامع است.برایناساس با تغییر شرایط جهانی و ظهور عصر«پسامدرن»و تشدید فرایندهای جهانی شدن پارادیمهی جدیدی در شهرسازی مطرح شده که بیانگر پیدایش«شهرسازی پسامدرن»است. شهرسازی پسامدرن با درسآموزی از تجارب گذشته،از تمامیتگرایی،مطلقگرایی و کمیتگرایی پرهیز دارد و بر مفاهیم توسعهء پایدار، عدالت اجتماعی،کیفیت زندگی و مشارکت همگانی تأکید میورزد. در این مقاله سعی شده است که چگونگی روند تحول پارادیمهای شهرسازی در عصر مدرن و پسامدرن بررسی و تحلیل شود و ویژگیها و تفاوتهای آنها مقایسه شود.
خلاصه ماشینی:
"برخی از آموزهها و درسهای مهم شهرسازی مدرن و رهاوردهای آن به قرار زیر است: *اثبات لزوم مطالعه و برنامهریزی برای هدایت توسعهء شهری شتابان *ایجاد دانشها و روشهای نوین برای حل و فصل مسائل جامعهء صنعتی و عوارض ناشی از جنگهای جهانی *کوشش برای استفادهء بهینه و معقول از اراضی محدود و تجدیدناپذیر شهری *ابداع روشها و فنون جدید در تأمین زیرساختها، مسکن انبوه و حمل و نقل ماشینی اما از سوی دیگر شهرسازی مدرن به تدریج از آرمانهای اولیهء خود دور شد و با الگوی محدود و ایستای طرحهای جامع-تفصیلی به ساماندهی کالبدی و فضایی شهرها بسنده کرد.
Healey) یکی از پژوهشگران برجستهء شهرسازی معاصر،باتوجه به نظرات انتقادی متفکرانی مثل فوکو،دریدا و بهویژه نظریهء کنش ارتباطی هابرماس،محورهای اصلی جهتگیری به سمت یک پارادیم جدید شهرسازی به قرار زیر است: 1-رویگردانی از خردگرایی علمی و اقتصاد نو (به تصویر صفحه مراجعه شود) کلاسیک و بازنگری در تعریف برنامهریزی به عنوان یک عرصهء وسیع برای بروز تجارب و مشارکت جمعی.
ویژگیهای الگوهای عملی طرحهای راهبردی توسعهء شهری *نفی الگوی واحد،قطعی و فراگیر در تهیهء طرحهای توسعه *انطباقپذیری با شرایط بومی و هدایت محلی(کشور،شهر) *استفاده از انواع نظریهها،روشها،فنون و ابزارها به اقتضای شرایط زمانی و مکانی *تنوع طرحها و پروژهها برحسب نوع،مقیاس و موضوع مداخله *تدوین انواع قوانین،راهنماها،ضوابط و معیارهای شهرسازی *ایجاد نهادهای مدیریت راهبردی،محلی و میانبخشی خلاصه و نتیجهگیری *«پارادایم»مفهومی در فلسفه و شناختشناسی معاصر است که میگوید تمام نظریهها و قوانین علمی تابع شرایط،پرسشها و نیازهای زمانهء خود هستند و بنابراین اعتبار آنها محدود و نسبی است، به همین دلیل پارادایمها در جریان زمان عوض میشوند."