چکیده:
چکیده کرکگور رنج را یکی از ویژگی های فردی انسان می داند. او در سپهر دینی رنج را نه تنها کیفر گناه یا مانع رشد انسان تلقی نمی کند, بلکه آن را لازمه وجود انسانی, نشانه عمل مذهبی, عامل تعالی و مکتبی آموزنده می داند که فرد در آن حقیقت مسیحیت را ـ که همان اقتدا به مسیح است ـ فرا می گیرد, مسئولیت رنج و تسلا ی خود را بر عهده می گیرد, رنج خویش را در مقایسه با ابدیت و شادی ابدی علی رغم سنگینی و سختی اش سبک بارانه تحمل می کند, آن را راه تعالی خویش می داند و در طریق رنج به وادی ابدیت و عشق الاهی پای می گذارد.
خلاصه ماشینی:
"او در سپهر دینی رنج را نه تنها کیفر گناه یا مانع رشد انسان تلقی نمی کند, بلکه آن را لازمه وجود انسانی, نشانه عمل مذهبی, عامل تعالی و مکتبی آموزنده می داند که فرد در آن حقیقت مسیحیت را ـ که همان اقتدا به مسیح است ـ فرا می گیرد, مسئولیت رنج و تسلا ی خود را بر عهده می گیرد, رنج خویش را در مقایسه با ابدیت و شادی ابدی علی رغم سنگینی و سختی اش سبک بارانه تحمل می کند, آن را راه تعالی خویش می داند و در طریق رنج به وادی ابدیت و عشق الاهی پای می گذارد.
حال آن که کرکگور رنج را نه یک مانع, مشکل یا مسئله بلکه به عنوان واقعیتی مثبت می پذیرد و با وسیله قرار دادن آن در مسیر تعالی انسان به عنوان طریق وصول به ابدیت و شادی ابدی, از سویی انسان را با نشانه ای که همواره در درون او می تواند باشد به تعالی دعوت می کند و از سوی دیگر تحمل آن را آسان تر و شادمانه تر می کند, تا انسان در گریز از رنج به منجلاب روزمره گی, رفاه طلبی, خوش گذرانی و ناامیدی گرفتار نگردد و از جهتی دیگر در پی علت جویی صرف فلسفی145 برای این تجربه درونی از کارکردهای فوق العاده آن غافل نشود."