خلاصه ماشینی:
"قصه امیرحمزه نیز مانند قصه حسین کرد شبستری و دیگر قصههایی که در دوران صفویه،به صورت کتاب درآمدهاند،ریشهای مذهبی دارد و قهرمان آن،برای ترویج دین با کافران و بتپرستان میجنگد و آنها را به آیین ابراهیم خلیلالله در میآورد.
این قصه نیز مانند امیرارسلان و رستمنامه،در میان مردم طرفداران زیادی داشته است.
امیر ارسلان،پهلوانی است دلیل و جوانمرد که به خونخواهی پدر برمیخیزد و با دیدن تصویر فرخلقا،مهر او را به دل میگیرد و به دیار فرنگ میشتابد و بعد از سختیهای فراوان و جنگ و ستیز با دیوان و جادوگران و شکستن طلسمهای بیشمار،به مراد خویش میرس دو به کشور خود باز میگردد.
عواملی مانند شکلگیری نهضت مشروطیت، جنبش تنباکو،گسترش علوم و فنون،ترجمه آثار خارجی،سفرنامهها،پیشرفتهای مربوط به تعلیم و تربیت،تأسیس مدرسه دارالفنون، گسترش صنعت چاپ و نشر کتابهای مختلف و تماس و آشنایی با کشورهای غربی و افکار آنها در این نوآوریها سهم زیادی داشتهاند ریزهکاریهای امیر ارسلان،در هیچ یک از قصههای عامیانه قبل از آن دیده نمیشود.
گفتیم که قصه امیر ارسلان،شامل نکتههای بسیاری درباره اوضاع اجتماعی و اداری و آداب و رسوم و اعتقادات و به طور کلی،شیوه زندگی مردم عصر قاجار است،آیار رقابت بین شمس وزیر و قمر وزیر،رقابت میان وزرای ناصرالدین شاه را به یاد نمیآورد؟آیا تردیدها و دو دلیهای پطروس شاه که آلت دستی بیش نیست،سست اراده بودن شاهان قاجار را به یاد نمیآورد؟پطروس،شاه فرنگی،با آن همه قدرت و عظمت،فقط یک عروسک خیمه شببازی است؛عروسکی که نخهایش به دست این وزیر و آن امر است."