خلاصه ماشینی:
"چه ضرورتی داردکه ما به متون کهن بپردازیم؟چه ضرورتی دارد که بچههای امروز مابا متون کهن آشنا بشوند؟با چه رویکردی به این متون میپردازیم؟آیا رویکردمان صرفا زیبایی شناسانه است و میخواهیم از منظر زیبایی،این متون را طرح کنیم و یا اهداف دیگری داریم؟اگر از اینجا شروع کنیم،بعد مفاهیم دیگری مثل، بازآفرینی و بازنویسی هم خود به خود مطرح میشود.
اگر ارتباطی بین ما و گذشتهمان نباشد و نوجوان امروزی نتواند با گذشته خودش ارتباط برقرار کند و آثار ادبی باقی مانده و متون کهن در اختیارش نباشد و به تعبیری،نتواند با آنها رابطه بگیرد،خواه ناخواه، همان اندازه که ا حتمالا از نکاتی دور میماند که باید آنها را کنار بگذارد و میشود بر آن خرده گرفت،از مزایا و محاسنی هم که در دانش و میراث فکری فرهنگی پیشینیان وجود دارد،بیبهره میماند.
آیا به جوان امروزی میشود توصیه کرد که خانواده، زندگی و درس و اجتماعی را ترک کن و به دنبال خدا برو؟در ثانی،اگر هم بشود چنین توصیهای کرد و عملی باشد،آیا مفید است؟ اقلیدی:اصلا آیا با آموزههای دینی اسلام هم موافق است؟چرا محمد این کار را نکرد؟ شریعتی:من گفتههای شما را قبول دارم در مورد اخلاق ناصری،ولی بازسازی داستانهای شاهنامه،مقولهء دیگری است.
آقای علی معلم،اول انقلاب،چنین بحثی را مطرح کرد که شعر را باید مظلوم و معصوم و مطرود و همین جور بر وزن مفعول تقسیم کرد و معتقد بود ما دو جور شعر داریم؛شعر مظلوم که این شعر مظلوم هم باید فقط راجع به مراثی اهل بیت باشد و بقیه شعرها هم هیچی و حافظ هم به درد از ما بهتران میخورد،نه مردم عادی؛چون برای بچهها بدآموزی دارد و غیره و غیره..."