چکیده:
«الاملاءفی اشکالات الاحیاء» رساله ای کمتر شناخته شده از محمد غزالی است که وی در آن اصطلاحات عرفانی مندرج در کتاب« احیاءالعلوم» خود را استخراج نموده و توضیح داده است و به این ترتیب، فرهنگی از اصطلاحات عرفانی فراهم کرده است. ابن عربی هم با تالیف رساله «اصطلاحات الصوفیه الوارده فی الفتوحات المکیه »پای در حوزه فرهنگ نگاری نهاده است، زیرا رویکرد عمومی به کتاب بزرگ «الفتوحات المکیه» او را واداشته بود تا از آن کتاب، اصطلاحات عرفانی را بیرون کشد و به اختصار شرح نماید. بدین ترتیب، هم غزالی و هم ابن عربی، با تالیف این دو رساله در حوزه فرهنگ نگاری گام نهاده اند. این پژوهش بر آن است تا این دو رساله را از نظر فرهنگ نویسی مقایسه و ارزیابی کند.
خلاصه ماشینی:
"ابن عربی انگیزة خود از تألیف رساله را در مقدمه نوشته است وآن را اجابت درخواست دوستی که ترتیب دادن کتابی مستقل برای ترجمة الفاظی که نزد صوفیه متداول است؛ و نیز شرح لغات موجود در کتابهایش را خواسته بود، ذکر میکند و به او متذکر میشود که در تعریف الفاظ طریق اجمال و اختصار پیش خواهد گرفت؛ به طوری که هر مفهوم در نگاه اول آشکار گردد.
گاهی برخی تعاریف در این دو رساله کاملا مشابه هم هستند، ولی مدخلها یکسان نیست که احتمالا ناشی از خطای کاتب است؛ مثلا عین التحکم که در رسالة ابن عربی به معنی: هو ان یتحدی الولی بما یریده اظهارا لمرتبة لمن یراه» (ابن عربی، 1938م: 234) آمده است، غزالی مشابه این تعریف را برای واژه عین التحلم آورده است: «اظهار غایة الخصوصیة بلسان الانبساط فی الدعاء (غزالی، 1405ق: 17) که در تهذیب الاسرار نیز با همین معنی آمده بود(نیسابوری خرگوشی، 1998م: 438).
قال بعضهم قلوب ممتحنة و قلوب مصطلمة، و ان وقع الاصطلام فهو ذهابه و طمسه قال: اذا مابدت لی تعاظمتهافیصطلم الکل منی بها فاصدر فی حال من لم یردو یحجب عنی بها ما أجد » (سراج، 2001م: 318) عبدالرزاق کاشانی نیز این مفهوم را با استفاده از مندرجات اللمع در اصطلاحات الصوفیه آورده است و با سر باز زدن از تعریف ابن عربی، آن را چنین معنی کرده است:"و هو الوله الغالب علی القلب."