خلاصه ماشینی:
نویسنده میخواهد رشتههای ادبی و مسائل فلسفه و کلام اسلامی را از نظر بگذراند و ببیند که،در قرنهای اولیهء اسلام، سهم ایرانیان در هریک از این رشتهها چه مقدار بوده است:مثلا علوم دستور زبان (صرف و نحو و لغتنویسی)،دانشهای مربوط به فصاحت و بلاغت(معانی و بیان و بدیع)، نیز شعر و عروض،همچنین حکمت،فلسفه، کلام،تصوف،عرفان،علوم قرآنی،حدیث، تاریخ،جغرافیا...
طبقهء بازرگانان در اندک مایه شهرهای بزرگ،مانند مکه،در وضع مادی بهتری میزیستهاند،ولی حتی اگر هم زبان عربی به صورت زبانی ادبی در مقیاسی گسترده به کار میرفته-و این چیزی است که از آن آگاهی نداریم-باز هم افق فکری تنگ و محدود بوده و در حقیقت کمتر انگیزهای برای تهیهء آثار گرانقدر تاریخی وجود داشته است،مخصوصا که سازمان سیاسی وسیعی در کار نبوده و این«کمبود»از خصوصیات مناطق میانه و شمال جزیرة العرب شمرده میشده و همین امر به محرومیت اهالی از تجربیات قدیمی و ریشهدار،دربارهء تداوم پیشامدهای سیاسی بزرگ،انجامیده است.
بههرحال میتوان مطمئن بود«قصههای ایام»در روزهای پیش از اسلام موجود بوده است،ولی براساس این فرض سؤالی به این شرح پیش میآید که:آیا وجود این قصهها میتواند دلیلی بر احساس تاریخی یا تعبیری از این احساس باشد؟حقیقت این است که قصههای ایام عرب،پیش از آنکه مربوط به تاریخ باشد،به ادبیات ارتباط پیدا میکند، زیرا این قصهها اصلا برای سرگرمی شنوندگان بازگو میشده است.
این نکته را نیز یادآوری کنیم که برداشت ما از تاریخ و احساس تاریخی در جزیرة عربی پیش از اسلام ناقص خواهد بود و اگر از نقش دانشمندان یهود و نصارا غفلت ورزیم، زیرا هردو دین در این پهنه پیروان بسیار داشتهاند.