چکیده:
فلسفیاش،نه صرفا به عنوان یک زبانشناس،بلکه به عنوان یک اندیشمند و متفکر دوران معاصر شناخته میشود.در این بررسی،به چند و چونی و فراز و فرود نظرات چامسکی از دیدگاههای مختلف جامعهشناسی و زبانشناسی جهت ایضاح پارهای از پیچیدگیهای آن پرداخته خواهد شد.تحلیل و بررسی این نظرات و دستاوردهای آن ر جامعهشناسی و به ویژه در زبانشناسی هدف اولیه این تحقیق است.روش تحقیق در این نوشتار،روش اسنادی و کتابخانهای است.چامسکی یکی از بزرگترین نظریه پردازان معاصر در حوزهء علوم انسانی و به ویژه در رشتهء زبانشناسی میباشد.در این مقاله با مطرح کردن دعوی او بر علیه دو جریان عمدهء فکری در رشتهء زبانشناسی،به چگونگی مخالف وی با زبانشناسی ساختارگرا-که معتقد به وجود تفاوتهای بنیادین در بین زبانهای مختلف است-از یک سو،و ایستادگی در برابر روانشناسی رفتاری،که فراگیری زبان را،حاصل فراگردهایی همچون تقلید،تعمیم و انعکاس مشروط میداند،از سوی دیگر،پرداخته خواهد شد.همچنین در ادامه با طرح نظریهء زبانی چامسکی تحت عنوان دستور زبان زایشی،آنچه را که به انقلاب چامسکی در زبانشناسی معروف گردید،به همراه انتقاداتی که به نظریهء وی وارد شده است،مورد توجه قرار خواهیم داد. نظرات چامسکی نه تنها رشتهء زبانشناسی را دچار تحول اساسی ساخت،بلکه در رشتههای روانشناسی و فلسفه نیز بینشها و رویکردهای جدیدی نسبت به مقولهء زبان بوجود آورد.خود وی نیز بخاطر گرایشهای شدیدا انتقادیش نسبت به سیاستهای خارجی آمریکا و تفکرات عمیقا
خلاصه ماشینی:
"ریشههای ساختار گرایی را میتوان در نظرات دوسوسور،بواس و دیگر زبانشناسان متقدم یافت،که اعتقاد به وجود تفاوتها و اختلافهای عمده در بین زبانهای خاص دنیا دارند،بر -------------- (1)-تامس کوهن در کتاب ساختار انقلابهای علمی(2691)ضمن بحث فرضیهها و باورهایی که دانشمند در چهار چوبی معین دربارهء آنها به تحقیق مشغول میگردد،اصطلاح«پارادایم» (Paradigm) را بکار میبرد و میگوید مادامی که این فرضیهها و باورهای مورد عمل ثابت هستند؛پژوهش دانشمند از حالت طبیعی علمی برخوردار است.
وی برای تدوین دستور زبان هر یک از زبانهای مختلف دنیا که تاکنون به رشتهء تحریر در نیامدهاند،توانش گوینده-شنوندهء آرمانی را مد نظر داشته و همچنین کوشیده است با ارائهء نظریهء زایشی از فرایندهای ذهنی-زبانی گویندگان زبانی،توصیف صوری در قالب قواعد صریح و دقیق بدست دهد.
زبان شناسی ساختارگرا به عنوان جریان اصلی در زبان شناسی در تاکیدی که روی روشهای عینی اثبات دادههای زبانی و روشهای بسیار دقیق کشف قواعد ساختاری دارد و با خودداری از هر بحثی دربارهء معانی با جوهرهای ذهنی و با خصایص نامشهود،از شیوهء کلی که علوم رفتاری در مطالعهء انسان اتخاذ کردهاند، سرچشمه میگیرد و نیز عمدتا حاصل فرضهای فلسفی تجربهگرایی است.
همچنین گروهی از زبان شناسان جوان که تنی از آنان دانشجویان خود چامسکی بودند، مانند لیکاف،فیلمور و مک کالی بر چامسکی خرده گرفتند که وی در بحثهای مربوط به معنا شناسی صرفا قدرت زبان شناختی را مد نظر قرار داده و از توجه به قدرت ارتباطی که مسائل فرا زبانی عدیدهایی را شامل میشود غفلت ورزیده است،مسائلی که مورد توجه طرفداران نظریهء کنشهای گفتاری پراگماتیستها بوده و در مباحث جامعه شناسی زبان و روان شناسی زبان را اهمیت زیادی برخوردارند."