خلاصه ماشینی:
"تحلیلها وگزارشها سازمان ملل متحد در آغاز قرن بیست و یکم1 مقدمه نگاهی گذرا به تاریخ تحول حقوق و سازمانهای بینالمللی نشان میدهد که معمولا پس از هر جنگ خانمانسوز منطقهیی یا جهانی، سیاستمداران و حقوقدانانی که به نحوی دغدغهی صلح و استقرار نظم و امنیت را داشتند گردهم آمده و با تشکیل کنگرهها و کنفرانسها درصدد اعادهی نظم و پیشگیری از به هم خوردن دوبارهی آن در روابط میان دولت-ملتها برآمدند.
در این دورهی نسبتا طولانی، روابط میان ملتها همواره بین دو نیروی متضاد تحت فشار بود:از یک سو نظام حقوقی حاکم بر روابط بینالملل مبتنی بر قانون که اساسا اهتمام در محدود کردن حق توسل به زور برای حل اختلافهای بینالمللی دارد و از سوی دیگر جو حاکم بر روابط سیاسی مبتنی بر قدرت نابرابر بینالمللی که خصوصیت عمدهی آن تشدید کشمکشها و منازعات،درگیریها و بحرانهای کوچک و بزرگ برای جبران کمبودها و تنگناهای ژئوپلتیکی و توزیع ناعادلانه ثروت و منابع طبیعی است.
نیاز به میلیاردها دلار منابع مالی دارد که تأمین آن کار آسانی نیست و بسیاری از کشورهای ثروتمند بنا به ملاحظات سیاسی از پرداخت سهمیهی سالانهی خود طفره میروند(ایالات متحدهی امریکا یکی از آنهاست)،کشورهای جهان سوم نیز منابع مالی اندکی دارند و اگر قرار باشد،مفاد منشور در مورد اسقاط حق رأی اعضا در صورت پرداخت نکردن سهمیه(مادهی 91 منشور)به مورد اجرا گذارده شود،ضربهی بزرگی برای وجههی دموکراتیک این سازمان جهانی خواهد بود.
سازمان ملل متحد در قرن بیست و یکم آنگونه خواهد بود که کشورهای عضو اراده کنند و این میسر نیست مگر با برقراری توازن پایدار میان نظم سیاسی،حقوقی و اخلاقی جامعهی بینالمللی."