چکیده:
نوشتار حاضر به بحث از ذهنیتگرایی اخلاقی معاصر اختصاص یافتهاست. در ابتدا به عنوان مقدمهی بحث به نظریهی ذهنیتگرایی اخلاقی کلاسیک هابز و هیوم پرداخته شده؛ سپس نظریههای عاطفهگرایانهی ایر و استیونسن مورد بحث قرار گرفته و پس از آن به نظریهی توصیهگرایی عام هیر توجه شده است. نظریهی قول به خطای مکی و استدلالهای سه گانهی او، نظریهی وصفالحالگرایی هنجاری گیبارد و نظریهی نسبیتگرایی اخلاقی هارمن- که تا حدی متفاوت با نظریههای پیشین است- از دیگر نظریاتی است که مطرح گردیده است.
خلاصه ماشینی:
"9 اما عاطفهگروی اخلاقی ایر چگونه میتوانست مسألهی اختلاف نظر در مسایل و احکام اخلاقی میان انسانها را توجیه کند؟ به عبارت دیگر آیا این نظریه همانند نظریهی ذهنیتگرایی کلاسیک با مشکل و مسألهی اختلاف نظر اخلاقی مواجه نبود؟ چرا که طبق نظریهی عاطفهگروی، اختلاف نظرهای اخلاقی نمیتواند وجود داشته باشد؛ زیرا ما گزارههای (propositions) اخلاقی نداریم تا به واسطهی پذیرش یا رد آن از سوی افراد، اختلاف نظری حاصل آید؛ بنابراین آیا عاطفهگروی اخلاقی برخطا نیست؟ ایر الزامات نظریهی خویش را میپذیرفت؛ ولی در عین حال بر این باور بود که افراد در بارهی امور اخلاقی (moral matters)، یا به عبارتی در بارهی ارزشها، اختلاف نظر پیدا نمیکنند؛ بلکه در این گونه موارد در واقع بحث و اختلاف میان افراد در بارهی امور تجربی (empirical facts) است؛10 برای مثال مجازات اعدام را در نظر بگیرید؛ در این مورد اختلاف میان افراد در واقع مربوط به امور تجربی و غیر ارزشی است؛ مثلا این که آیا مجازات اعدام میتواند ویژگی بازدارندگی از جرم و جنایت را داشته باشد یا خیر؛ بنابراین دربارهی اعتبار اصول اخلاقی بحث نمیکنیم و نمیتوانیم بحث کنیم؛ چرا که ما اصول اخلاقی را صرفا از طریق احساساتمان تمجید یا سرزنش میکنیم؛ بنابراین اگر در این مورد خاص به این نتیجه برسیم که در بارهی تمامی امور تجربی مربوط به مجازات اعدام با هم موافقیم و تنها به لحاظ اخلاقی در این مورد اختلاف نظر داریم، از قانع کردن یکدیگر در این مورد دست برخواهیم داشت."