چکیده:
با شروع قرن بیستم،نظریهپردازان دستوری تمام همت و تلاش خود را در توسعه و بازسازی اصول حسابداری به کار گرفتند.از آن جا که بیشتر نگرانیها در آن زمان مربوط به موضوعات شناخت و اندازهگیری بود،در این مقاله طرحهای پیشنهادی نظریهپردازان راجع به موضوعات شناخت و اندازهگیری و بحثهای مربوط به ساختار نظری این طرحها ارائه شده است. در این نوشتار،مطالعات انجام شده در رابطه با تئوریهای دستوری حسابداری،مطالعات مک نیل1(1939)،پی تن و لیتلتن2(1940)،لیتلتن3(1953)، چامبرز4(1966)و ایجیری5(1975)ارایه میشود و در نهایت،برخی از عقاید نظریهپردازان مذکور مطرح و براساس مقایسه تطبیقی بین کارهای انجام شده،نحوه عمل جاری حسابدرای برای درک این تئوریها مورد بررسی قرار میگیرد.
خلاصه ماشینی:
"در این نوشتار،مطالعات انجام شده در رابطه با تئوریهای دستوری حسابداری،مطالعات مک نیل1(9391)،پی تن و لیتلتن2(0491)،لیتلتن3(3591)، چامبرز4(6691)و ایجیری5(5791)ارایه میشود و در نهایت،برخی از عقاید نظریهپردازان مذکور مطرح و براساس مقایسه تطبیقی بین کارهای انجام شده،نحوه عمل جاری حسابدرای برای درک این تئوریها مورد بررسی قرار میگیرد.
هدف اصلی از تئوری در عرصه حسابداری ارایه مبنایی است که براساس آن بتوان رویدادها و نحوه عمل حسابداری را پیشبینی کرد و آنها را شرح داد(کرلینگر6،4691).
آنها به دلیل شباهت بین روشهای استفاده شده در تحقیقات شان با ماهیت روشهای علوم پایه و علم اقتصاد،روش اثباتی را روش علمی برای ارایه تئوری حسابداری،میدانند که این موضوع به شدت از جانب اندیشمندان دیگری مانند کریستینسن8و چوا91مورد انتقاد قرار گرفته است آنها استدالال میکنند که علم یک ساختار یکنواخت نمیباشد و نمیتواند فقط یک روش علمی منحصر به فردی داشته باشد (همایون کبیر،5002)."