خلاصه ماشینی:
"او نویسندهای پرکار بود و آثار متعددی از خود بر جای گذاشت که معروفترین آنها کتاب بررسی تاریخ در 12 جلد است(61-1934)برخی دیگر از آثار توینبی عبارتند از: نگرش یک مورخ به دین(چاپ دانشگاه آکسفورد،1956-سخنرانیهای گیفورد در دانشگاه ادینبورگ 53-1952)،مسحیت در میان ادیان جهانی (1957)،دموکراسی در عصر اتمی(1957)،شرق تا غرب،سفری در جهان(1958).
»توینبی بیان نظرات و تجربههای خود در حوزهء تاریخ را در همین جهت میبیند:«کار مورخ کوششی است برای اصلاح خودمحوری که یکی از محدودیتها و نقصهای ذاتی نه تنها زندگی انسان بلکه کل حیات بر روی کرهء زمین است.
»به عقیدهء تویینبی هرموجود زنده و جانداری را میتوان با استفاده از مفهوم خودمحوری تعریف کرد،موجودی که قطعهای از عالم هستی است و بنابر نیرویی درونی میکوشد خود را از سایر موجودات جدا کند و قدرتی مستقل وقائم به خویش به دست آورد(قدرت به معنای عام کلمه)«او میکوشد بقیهء جهان را تابع مقاصد خودمحورانهاش سازد.
» نکتهء جالب توجهی که توینبی در مقام یک مورخ در اینجا مطرح میکند،این است که تاریخ در اصلاح این خودمحوری بنیادی انسان میتواند نقش مؤثری بازی کند.
پرسش طبیعت: توینبی در بخش دیگری از کتاب نگرش یک مورخ به دین از حضور قدرتمند طبیعت دز زندگی انسان سخن میگوید: «با وجود پیروزی ظاهرا قطعی و مشخص انسان بر طبیعت(طبیعت غیر انسانی)،پرستش طبیعت هنوز هم در ادیان بزرگ زنده به چشم میخورد.
» این،مدارایی با بنیانهای درست است،اما به عقیدهء توینبی در طول تاریخ انگیزههای منفی نازلی هم برای مدارا ورزی وجود داشت است:«نازلترین انگیزه منفی یا سلبی برای مدارا ورزیدن مبتنی بر این عقیده است که دین هیچگونه اهمیت عملی و عینی ندارد،و بنابراین، اصلا مهم نیست که همسایههایمان چه دینی دارند."