خلاصه ماشینی:
در همهء این واژهها مادهء ap و پسوند ret دیده میشود و نمیتوان گفت یکی از دیگری اشتقاق یافته است(رک: گرامر نسفلید،722).
یعنی از مادهء اسم، تنها فعل ساخته میشود و آن را با افزودن علامت«یدن»است:پناهیدن، گمانیدن،نفریدن،فارسیدن،فارسانیدن1،سرفیدن2،چربیدن،تندیدن طرازیدن و جز آن،اینک چند مثال: ز رقیب دیو سیرت به خدای خود پناهم مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را حافظ من ایدون گمانم که تو رستمی و یا آفتاب سپیده دمی فردوسی بر افشاند بر تخت خاک سیاه بنفرید بر جان بدخواه شاه فردوسی ساختن فعل از ریشهء اسم پیش از آنکه در فارسی دری رایج شود، در زبان پهلوی بسیار رایج بوده است،اما قبل از پسوند«یدن»اغلب «ین»به اسم افزوده میشده،مانند آزار،آزارین،آزاراینیدن(ویران کردن)(رک:دکتر خانلری،ساختمان فعل،ص 88 و 98)در همین کتاب -------------- (1)-این دو واژه در ترجمان القرآن ذیل ایفاض در حاشیهء یکی از نسخهها آمده و مفهوم آنها به خوبی روشن نیست(رک:کتاب مذکور،چاپ دبیر سیاقی، ص 81).
نوع دیگر اشتقاق(اگر بتوان آن را اشتقاق نامید)جمع بستن کلمات فارسی به قالب عربی است که شایعتر از انواع دیگر است و مثالهای فراوان دارد:اساتیذ و اساتذه(جمع استاذ)موابذه(موبد)قزاونه، موانید(مانده)هرابذه(هیربذ)،سفاتج(سفتجه)،رساتیق(رستاق) برامج(برنامج)،مرازبة(مرزبان)،جوراب و جورابه(جوراب)فرامین (فرمان)و جز آن امیة بن ابی صلت گوید: ماذا ببدر و العقذ سقل من مرازبة جحاجح (تفسیر المنار،11:171) اما اشتقاق اسم از فعل،امری است متداول در همهء زبانهای معروف از این قبیل است همهء مادههای فعلی(مادهء ماضی یا امر)که در معنی اسمی به کار میروند،مانند گریز،دوخت،ناز،خرام،ایست،خرید، فروش و خروش.
اما گاه اخذ با اشتقاق همراه میشود مانند حرمزة(تیز هوشی و لعنت کردن)تحرمز(زیرک و تیز هوش بودن)(رک:اقرب الموارد و تاج العروس ذیل حرمز)که بیگمان از واژهء«حرامزاده»مأخوذ است،و خود این لفظ ظاهرا در عربی به کار نرفته.