چکیده:
میشد؛نه هدایتگر».ظاهرا ایشان توجه نکرده است که گرفتن یک نوع مالیات(زکات و خمس)،در قرآن،در کنار مهمترین رکن اسلامی(نماز)آمده است و عناصر تشکیل دهنده دولت،یعنی پیماننامههای جنگ و صلح،مقررات اجتماعی و تشکیل جامعه مدینة النبی صلی الله علیه و اله وسلم و غیره،همگی در همان عصر پیامر صلی الله علیه و اله وسلم و مستند به وحی الهی صورت گرفته است.گویا در نگاه ایشان یک دین نمیتواند توأمان دارای بعد ایمانی و بعد سیاسی باشد. اما آنچه این نویسنده عرب درباره ماهیت دولت و رابطه آن با دین گفته است شگفتانگیزتر میباشد.ایشان دولت را«مجموعهای از نهادها و آییننامههای اجرایی» میدادند و تأکید میکند که«نهادها نه ایمان میآورند و نه کفر میورزند».در این گفته دو گمان ناصواب وجود دارد:اولا دین را منحصر در ایمان دانسته و ثانیا دینی بودن یک نهاد را به ایمان آوردن آن تفسیر کرده است؛حال آنکه هم وصف دیانت و دینداری بسیار گستردهتر از ایمانورزی شخصی است و هم اسلامی بودن جامعه و دولت به معنای ایمانورزی نیست؛بکله در یک کلام،انطباق مقررات،مناسبات و ساز و کارهای توزیع و اعمال قدرت بر اساس ضوابط و چارچوبهای دینی است. 3.ایشان در گفتوگو تعریفی از سکولاریسم ارائه نکرده است،ولی از مجموع سخنانشان بر میآید آنچه را که به نام«دولت ایدئولوژیک سکولار»میخواند،دولت لائیک ضد دین است؛حال آنکه دولت سکولار معنایی جز این ندارد که معیار و مرجع نهایی در توزیع و توزین قدرت را ضوابط عرفی و غیر دینی قرار دهند.با این تعریف،دیدگاه برهان غلیون یک نگرش سکولاریستی به حوزه سیاست و مدیریت جامعه است و افزون بر آن، این نگرش با سخنان ایشان در پذیرش دولت اسلامی و تفسیری که از آن ارائه میدهد، چندان هماهنگ نیست. 4.آنچه برهان غلیون درباره ضرورت شفافسازی و بازتعریف مفهوم«دولت اسلامی»و ایدههای اسلامگرایان گفته است،نکتهای در خور توجه است.همچنین مطالبی که او درباره تفاوت میان جهانی شدن واقعی و ایدئولوژیک گفته است،حکایت از توجه ایشان به ابعاد مختلف این مسئله پیچیده و تودرتو دارد.به طور کلی به نظر میرسد برای ائتلاف گروههای فکری و سیاسی در شرایط کنونی جهان غرب،بهتر است به جای طرح مباحث بنیادین و مورد اختلاف،در صدد نزدیک ساختن دیدگاههای آنان درباره مهمترین مسائل سیاسی و بین المللی و شیوههای رویارویی با این گونه چالشها بر آمد. ضرورتهای تمدنی اسلام میداند و دین اسلام را از دولت و نظام سیاسی تهی میشمارد. تا این جا او از دیدگاههای سکولاریستی که برای نخستین بار علی عبد الرزاق در دنیای عرب مطرح کرد،گامی فراتر نمینهد؛اما با اصل قرار دادن دموکراسی و بازگرداندن پایههای مشروعیت سیاسی به آرای عمومی،معتقد است که تشکیل«دولت اسلامی»در این چارچوب توسط اسلامگرایان هیچ مانعی ندارد.برهان غلیون در همان حال که تصریح میکند«دولت مجموعهای از نهادها و آییننامههای اجرایی است که نمیتواند اسلامی،مسیحی یا سکولار به معنای ضد دینی باشد»معتقد است که دولت اسلامی(یا قدرت اسلامی)را میتوان به«نظامی که از قوانین و ارزشهای مورد تأیید اسلامگراها الهام میگیرد»تعریف کرد.ظاهرا او بر این باور است که هرگروهی میتواند با پایبندی به اصول و ارزشهای خویش،ضمن رقابت دموکراتیک سیاسی با دیگران،سهم متناسب خویش را در جابهجایی و گردش قدرت به دست آورد. این نظریه هرچند به خودی خود چندان تازه نیست و بارها از این سو و آن سو اظهار شده است،اما از آن جا که برهان غلیون به پارهای جزئیات پرداخته و در صدد پاسخگویی به بخشی از چالشهای موجود میان اسلامگرایان و سکولارها میباشد،در این جا اشاره به نکاتی کوتاه در این خصوص بیفایده نیست. 1.برهان غلیون نقطه اشتراک و ائتلاف را پذیرش دموکراسی دانسته و از اسلامگرایان به دلیل انتقاد از دموکراسی انتقاد کرده است.به نظر میرسد ایشان با تصوری مبهم از دموکراسی و بدون توجه به پایهها و بنیادهای ارزشی و ایدئولوژیک این نظریه در غرب، انتظار دارد گروههای درگیر،با همه ناهمگونی فکری و اعتقادی،این اندیشه را مبنا و مایه حرکت خویش قرار دهند. با توجه به بحران نظری و عملی دموکراسی در دنیای غرب و چالشهای فراروی آن، بهتر است نخست،گفتمان انتقادی نوینی را در این باب گشود تا زوایای این مسئله به درستی و با دقت شناخته شود و پس از تفاهم مشترک بر چنین اصول و ارزشهایی،به راههای عملی همکاری و ائتلاف اندیشید.امروزه حتی در دنیای غرب نیز سخن از «دموکراسیها»است؛نه«دموکراسی»و گفته میشود که مردمسالاری،متناسب با شرایط محیطی و فرهنگی،معانی خاص خود را پیدا میکند.به هرحال یکی از نقاط اختلاف میان اسلامگرایان و غربگرایان،در همین ساز و کارهای تولید،توزیع و اعمال قدرت است. 2.تصویری که ایشان از جدایی دین و دولت نشان میدهد،هم از جنبه تصوری و هم به لحاظ استدلالهایی که برای آن اقامه شده است،در هالهای از ابهام قرار دارد.این ابهام حتی در انگاره وی از ماهیت دین و اسلامیت نیز قابل مشاهده است.او استدلال میکند که «اگر هدف آن[اسلام]تأسیس دولت بود،دیگر دین نبود؛بلکه ایدئولوژی سیاسیای به حساب میآمد که به دنبال ایجاد قدرت و دولت بود و محمد صلی الله علیه و اله وسلم مأمور وصول مالیات برهان غلیون،نویسنده و اندیشمند چپگرای عرب،در سالهای اخیر با تعدیل پارهای از مواضع و رویکردهای خویش،به تدریج نقشی معتدل و میانهرو در رویاروییهای فکری و سیاسی متفکران عرب به عهده گرفته است.او هرچند در اساس،گرایش به غرب و سکولاریسم دارد،ولی سعی میکند باب گفتوگو میان اسلامگرایان و تجددطلبان سکولار را بگشاید و همه نیروهای سیاسی را به تشکیل یک ائتلاف دموکراتیک در برابر حکومتهای استبدادی و بوروکراتیک فراخواند.طرح و تئوری او برای دستیابی به چنین هدفی از چند محور اساسی تشکیل مییابد.او اساسا دولت را مقولهای مربوط به اسلام برای تشکیل دولت نیامده است و دولت اسلامی از لوازم تمدنی اسلام،در بستر تاریخ،است.اسلامگرایان حق دارند برای تحقق دولت مورد نظر خود مبارزه کنند و،به این معنا،دولتی که پس از موفقیت آنها ایجاد میشود،دولتی اسلامی است.آنچه میتواند بین اسلامگرایان و سایر احزاب و گروههای سیاسی، در مبارزه علیه استبداد و بوروکراسی حاکم بر دنیای عرب،ائتلاف ایجاد کند، پذیرش دموکراسی و پرداختن هزینههای آن است.
خلاصه ماشینی:
"اسلامگرایان حق دارند برای تحقق دولت مورد نظر خود مبارزه کنند و،به این معنا،دولتی که پس از موفقیت آنها ایجاد میشود،دولتی اسلامی است.
این به معنای آن است که اسلامگرایان حق دارند،برای تحقق مفهوم مورد نظر خود از دولت،مبارزه کنند و به این معنا، دولتی که پس از موفقیت آنها ایجاد میشود،دولتی اسلامی است.
اسلامگرایان باید بر این بنیاد و اصل تکیه کنند تا دچار خلط میان نظامهای سیاسی در جوامع اسلامی(که بیشتر مبتنی بر زور و سرکوب بوده)و مقتضیات ایمان و اصول اسلامی نشوند و دیگران را به پذیرش این اعتقاد وادار نکنند که نظام سیاسی اسلامی مورد خواست و فراخوانی آنها،تکرار همین نظامها خواهد بود.
آنچه امروزه در بیشتر کشورهای اسلامی مطلوب است و همان هدفی است که باید اسلامگرایان برای دستیابی به آن مبارزه کنند ایجاد نظامی جدید به جای نظام سیاسی بوروکراتیک و استبدادی است؛نظامی که موجب پیدایش وضعیتی نشود که نتوان پراکندگی و تشتت و خشونت آن را مهار کرد؛مانند وضعیت کنونی افغانستان و برخی کشورهای اسلامی دیگر.
به نظر من،به جز ایجاد ائتلاف دموکراتیک میان همه نیروهای زنده و سالم اجتماعی و سیاسی،چیز دیگری نمیتواند ما را از بحران نظام موجود،به بازسازی نظام مدنی و سیاسی،یعنی تحقق آشتی داخلی گذر دهد و امروزه اساس این ائتلاف،آشتی و سازگاری اسلام و دموکراسی است.
برهان غلیون در همان حال که تصریح میکند«دولت مجموعهای از نهادها و آییننامههای اجرایی است که نمیتواند اسلامی،مسیحی یا سکولار به معنای ضد دینی باشد»معتقد است که دولت اسلامی(یا قدرت اسلامی)را میتوان به«نظامی که از قوانین و ارزشهای مورد تأیید اسلامگراها الهام میگیرد»تعریف کرد."