خلاصه ماشینی:
"از باغ تو خار نیز چیدن دارد باغ بهشت سید رحمت الله وظیفهدان(سرو) هر کار که دارید به فردا بگذارید امروز بیایید به حق دل بسپارید افسرده همانید شما باغ بهشتید روینده شمایی که باغید و بهارید مقصد نه بعید است،هلا گرم برانید وامانده مباشید شمایکه سوارید خود را بشناسید که گم کردهء خویشید معشوق شمایید و شما آینه دارید گر زنده به عشقید از این مرگ مترسید ور عشق ندارید،در اینجا به چه کارید؟ این کوی حبیب است،چنین هرزه مپویید این مهبط وحی است،ابو جهل میارید بغض مبهم دکتر کاووس حسنلی(فلق) اینجا هوا برای شکوفا شدن کم است این خنده نیست بر لب گل بغض مبهم است دستی از آستین رفاقت درآمده است بازای عزیز من نکند مار ارقم است از آن دمی که مهر محبت غروب کرد اوقاتمان همیشه به رنگ محرم است خشکیده است نخل محبت در این کویر بر شاخههای مرده فقط میوهء غم است شیخ اجل اگرچه بنابر صفای خویش گفتا«رفیق بر همه چیزی مقدم است اما در این غروب غریبی مرا کجاست غیر از شب سیاه رفیقی که محرم است من میروم که پر بکشم در هوای مهر جایی که عشق و شور و محبت فراهم است"