چکیده:
ایمان از دیدگاه فیلسوفان، اعتقاد به یک گزاره است. اما از نظرگاه عارفان،ایمان یک نوع اعتماد تمامعیار و شورمندانه است به نام «عشق». برای تشخیصاصالت تجربهی دینی معیارهایی وجود دارد که بعضی عام و بعضی شخصیاند.تفاوت تجربهی پیامبران و عارفان در ابلاغ پیام و رسالت است.
خلاصه ماشینی:
چند عامل اساسی هست که ما را به سمت بیرون رهنمون میکند: یکیعنصر sexuality است که، در واقع، از مهمترین عواملی است که انسان را به بیرون رهنمونمیکند، و البته بدویترین نوع انشراح وجودی است؛ یک بنیان دیگر زبان است؛ عامل بعدی،که از این دو رفیعتر است، عشق است.
برای مثال اگر عارفی مسلمان باشد، مسلمانبودن این عارف، دو شرط یا قید را بر او الزام میکند: قید اول این است که در حیات روحی ومعنوی او، شخصیت کانونی، شخصیت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم باشد؛ یعنی او باید تجربههایخودش را همیشه با تجربههای پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم موزون کند.
بنابراین، فرد ممکن است تجربههایی تازه به دست آورد و درنتیجهی این تجربهها، پارهای از اعتقادات و سنت پیشین خود را نقد و نفی کند؛ اما نقد و نفی،گاه به معنای بسط آن سنت است؛ یعنی فرد همچنان به کانونهای اصلی آن سنت التزام دارد وگاهی هم به معنای گسست از آن سنت و پایهگذاری یک سنت جدید است.
البته معیاری عقلی و تجربی برای داوری وجود ندارد؛ اما یک نکته قابل توجه و دفاعاست: در تجربههای وحیانی پیامبران، سطحی وجود دارد که به عهده عارفان نیست و آن ابلاغ پیام یا «رسالت» است؛ یعنی هر تجربهی معنوی و قدسی، با هر درجهی علو و رفعت،لزوما با رسالت ملازمت ندارد.
از مجموع کلمات عارفان به دست میآید که ایمان هر چند ازعقل جزوی و زیرکیهای فیلسوفانه برتر است، ولی خود محصول عقل کلی و جان آدمی است.
اما از همین معیارها نیز میتوان دریافت که اعتقادات با تجربههای دینی پیوندیژرفتر از آنچه گفته شد، دارد.
این گفته هر چند در کلمات عارفان مسلمان نیز آمده است، ولی نیاز بهبررسیهای بیشتری دارد.