چکیده:
کودکان امروز به خاطر برخوردار بودن از حداکثر مواهب زندگی، رفته رفته به انسانهایی لوس، نازپرورده و از خودراضی تبدیل میشوند. به نظر برخی
از روانشناسان، این روزها، شمار کودکان ثروتمند و در عین حال تهیدست، رو به فزونی نهاده است. این گونه کودکان هیچ چهره اجتماعی مثبتی
ندارند و از کمبود ارتباط با دیگر همسن و سالان خود رنج میبرند. در حال حاضر، والدین و دستاندرکاران امور تعلیم و تربیت، در اندیشه یافتن
راهحلهایی برای جلوگیری از افتادن کودکان به دام نازپروردگی هستند.
خلاصه ماشینی:
"البته این کار بسیار سادهای است که نازپروردگی را تنها مشکل خانوادههای ثروتمند و سرشناس قلمداد کرده و از دست کودکان نازپرورده که قادر نیستند خود را با شرایط اجتماعی در میان همسالان خود، وفق دهند، عصبانی شویم، ولی این چاره مشکل نیست.
در ساعات آرام شبانگاهی، هنگامی که کودکان بزرگ و کوچک در بستر خفتهاند، هیچ چیز در نظر والدین بدیهیتر از این نیست که باید برای فرزندان خود حد و مرزی قایل شده و در عین حال به آنها توجه نمایند و همچنین آنها را با واقعیات زندگی آشنا سازند، اما واقعیت به گونهای دیگر است.
» پدر و مادرانی که صرفا در جهت تأمین نیازهای مادی کودکان خود میکوشند، حتی به هنگام روبرو شدن با مسایل و نیازهای غیرمادی نیز براساس یک شعار بسیار ساده عمل میکنند: به اعتقاد آنها «فراوانی، فراوانی میآورد».
آقای گرونر میگوید، هر چند برخی از والدین در زمینه تعلیم و تربیت کودکان خود فعال هستند، ولی عده بسیاری از آنها حتی به خود این زحمت را نمیدهند که اطلاعات لازم را در این زمینه از منابع گوناگون جمعآوری کرده و با دیگران، به تبادل اطلاعات و تجربیات بپردازند.
در هر حال، صرف نظر از وضعیت خانوادگی پدر و مادر، آن چه بیشتر موجبات نگرانی کارشناسان را فراهم کرده است، نوعی رابطه میان کودکان و والدین است که روز به روز مشکلسازتر از پیش میشود.
برخی دیگر از کارشناسان روانشناسی نیز بر این عقیده هستند که نمیتوان فرد را برای تبدیل شدن به یک کارخانهدار تربیت کرد؛ بلکه باید خود او با استفاده از موقعیتهای پیش آمده، راه موفقیت را بیابد."