چکیده:
انگارههای معرفتی و حرفهای قطعیت پسند که جاپای فلسفی استواری در عصر فرامدرن ندارند،بر مسیر تحولات سازندهء ساماندهی و ارتقای کیفیت فضاهای شهری سایه افکندهاند.این نوع انگارهها در سالهای اخیر بر تبیین و توضیح علمی و کارکردی حرفه- دانش طراحی شهری تأثیر نسبتا مشخص داشتهاند.در اینمیان ذکر چند نکته ضروری مینماید:اولا پس از نزدیک به سه دهه سابقه آموزشی و دانشگاهی رشته طراحی شهری در ایران،هنوز تعریف جامع و مانعی از آن به دست نیامده است.ثانیا،با برداشتی قطعیتنگرانه از موضوع،محتوا و زمینههای اجرایی پروژههایی که به طراحی شهری موسوم میگردند،از نظر مطلوبیت و پاسخدهندگی و کارایی دچار تردید میشوند.به نظر میرسد با یافتن درکی بهینه از ویژگیهای دانش طراحی شهری و ویژگیهای پروژههایی که نوعا دارای محتوای طراحی شهری هستند،زمینهء مطلوبی برای کارایی آن در مسیر سازندگی سرزمین ایران فراهم گردد.
خلاصه ماشینی:
"اگر برای مثال بحث ارتقای کیفیت در فرم شهر خلاصه میشد،هنجارهایی نظیر تناسبات بصری که در فرم متجلی هستند با یکی از شاخههای مؤثر در طراحی شهری-معماری قابل بررسی،تجزیه و تحلیل و ساماندهی میبود.
با نگاهی به ضوابط مدون موجود شهرسازی شهری مانند تهران و اصولی که برای ایمنی ترافیک و حفظ بهداشت محیط به صورت مدون و عرفی وجود دارد و با داشتن دیدی خوشبینانه از اجرای این اصول،تصور داشتن یک منظر شهری نامتناسب،آنگونه که اکنون هست، بعید به نظر میرسد!
در مبانی فلسفی شهرسازی امروز بحث اصلی این نیست که متولی و بانی برنامهریزی و طراحی مجتمعهایی مانند شهرهای جدید کدام دیسیپلین و چه اندیشهای بوده است و طرح حجمی چنین شهرهایی واجد برازندگی منظر هستند یا خیر.
بهطور خلاصه،در این قسمت مقولهء ارتقای کیفیت محیط با متغیر مجهولی به نام زمان سروکار دارد که اولا حل آن بسی مشکل است،ثانیا به راحتی نمیتوان در عرصهء طیفگونهء دانش حرفهای طراحی شهری برای آن متولی پیدا کرد.
از آنچه تاکنون مذکور افتاد،به تذکر این نکته بسنده میگردد که موضوعات،راهکارها و دانشهای حرفهای دخیل در حرفه-دانش طراحی شهری و پروژههای طراحی شهری پیچیدهتر و متغیرتر از آن هستند که بتوان برای آنها متولی معرفتی و دیسیپلینی و حد و مرز قطعی تعیین کرد.
ساماندهی بصری عرصه همگانی که از موضوعات طراحی نمای شهری است،خود یکی از معرفهای ارتقای کیفیت محیط به شمار میآید؛اما تبدیل آن به پروژهء کامل طراحی شهری زمانی مقدور میگردد که معرفهای دیگری نظیر مشارکت مردم در طراحی،اعمال خواستههای مردم و ارزیابی مبتنی بر تصویر ذهنی ساکنان،همراه با هماهنگی مجموعهء اطلاعات بخشی فراگیر در فرایند مطالعاتی و انجام پروژه،جای گیرند."