چکیده:
کشورهای جهان سوم از عقبماندگی اقتصادی و تکنولوژیکی خود نسبت به غربرنج میبرند. برخی راه برون رفت از این عقبماندگی را تسلیم شدن بیچون و چرا به فرهنگ وتمدن غرب میدانند و برخی دیگر بر حفظ هویت فرهنگی با اتکا بر باورها و سنتهای ملی وگزینش آنچه در فرهنگ غرب میتواند مفید برای تعالی ملتها باشد تاکید دارند. آقایورجاوند در این مقاله که پس از هفده سال در مجله سیاسی و اقتصادی تجدید چاپ شده است،سعی کرده نظریه دوم را پرورش دهد و با معرفی دو الگوی موفق ملی یعنی امیرکبیر و مصدقاین نظریه را در عینیت تاریخ ایران نشان دهد و همچنین از روسیه و ژاپن به عنوانکشورهایی که با اتکا به فرهنگهای ملی خود راه ترقی و پیشرفت را طی کردهاند، نام میبرد.
خلاصه ماشینی:
"برخی راه برون رفت از این عقبماندگی را تسلیم شدن بیچون و چرا به فرهنگ وتمدن غرب میدانند و برخی دیگر بر حفظ هویت فرهنگی با اتکا بر باورها و سنتهای ملی وگزینش آنچه در فرهنگ غرب میتواند مفید برای تعالی ملتها باشد تأکید دارند.
چکیده: زمانی که سخن از حفظ هویت فرهنگی به میان میآید، به طور دقیق منظور آن است که بایدفرهنگ ملی را برابر آنچه که آن را تهدید میکند یا مورد تجاوز قرار داده است، حفظ وحراست کنیم هر چند این نیروی تهدیدکننده از سوی همه کشورهای جهان سوم شناختهشده است؛ اما آنها در عین حال که از حفظ هویت فرهنگ ملی سخن میگویند، خویشتن رادر بند تجاوزگر و ایدئولوژی و مظاهر فرهنگ شرق و غرب قرار میدهند.
یکی از مشکلات اساسی در کشورهای عقبافتاده که لطمهای شدید بر پیکر استقلال وهویت فرهنگی آنها وارد میسازد، این است که جمعی از تحصیل کردگان مرعوب و یامجذوب دنیای شرق و غرب، بدون توجه به این نکته بنیادی که بین اجزاء یک فرهنگ، بهطور مستقیم و غیر مستقیم، ارتباطی عمیق وجود دارد و هر جزء در بقای کل نقشی مؤثر ایفامیکند، برآن میشوند تا بخشی و گوشهای از فرهنگ جامعه را که به نظرشان کهنه و عاملبازدارنده به شمار میآید، یکباره و با قاطعیت دگرگون سازند.
این تکیه بر مارکسیم نیست که شوروی کنونی را ساخته است، بلکه وفاداری به فرهنگ و تاریخ ملت روس است که بهاتحاد شوروی امکان داده به صورت یک ابرقدرت در جهان حضور یابد، زیرا تمامیکشورهای به زنجیر کشیده شده اروپای شرقی نیز براساس ضوابط مارکسیسم ادارهمیشوند، اما از شکوفایی و رشد واقعی در آنها نشانهای نمییابیم."