چکیده:
حکمت متعالیه به عنوان مکتبی فکری که شاگردانی فراوان و توانمند پرورده است،از تأثیرگذارترین مکاتب دوران معاصر ایران است.این تأثیر تنها در عرصهء نظریهپردازی و تکامل این نظریه نبوده،بلکه بیش از آن توانست بر ساختارهای اساسی جامعه و حکومت مؤثر باشد و یکی از بزرگترین تحولات سیاسی-اجتماعی قرن بیستم را رقم بزند.امام خمینی حکیمی بزرگ از مکتب حکمت متعالیه است که توانست پروژه عملی این حکمت را گامی جلوتر ببرد. در این مقاله تلاش میشود تا مبادی اخلاقی امام خمینی در کتاب تقریرات فلسفه،اولین کتاب فلسفی ایشان که به تشریح و تقریر اسفار اربعه ملا صدرا میپردازد،مورد بررسی قرار گیرد. بیشک تأثیر اخلاق بر سیاست و نیز تأثیرپذیری اخلاق از مبانی انسانشناسی و هستیشناسی از مفروضات اساسی این مقاله است و با همین تلقی در تلاش است تا از دیدگاه سیاست و اهمیت اساسی این مباحث به تقریرات فلسفی امام خمینی-به ویژه در حوزه نفسشناسی-بپردازد.
خلاصه ماشینی:
"تجرد نفس ناطقه انسانی،احوال نفس ناطقه،مانند کیفیت تعلق نفس به بدن، عدم فساد نفس به فساد بدن،علیت امر مجرد عقلی برای نفس ناطقه و نسبت نفس با عالم طبیعت،که اغلب بر مبنای حرکت جوهری مورد تحلیل قرار گرفته است،از مهمترین مباحث فلسفی امام در این کتاب است.
اخلاق باعث میگردد،حرکت قهری و طبیعی انسان توأم با کمالات اکتسابی گردد و ترقی و تمایز یابد؛به گونهای که پس از پایان حرکت،با ملکات فاضله به تجردی عقلانی دست یابد و در این هنگام است که میتوان به او لفظ انسان را اطلاق نمود و همین کمالات سبب تمایز او است؛زیرا مادامی که نفوس انسانها در دنیا به سر برده و در حال حرکتاند،با یکدیگر برابرند، اما با رسوخ ملکات و اخلاق ملکی یا شیطانی در نفس،هر نفس،نوع مستقلی میگردد و توان تأثیرگذاری بر دیگران را دارد.
برای نمونه میتوان به حرکت جوهری اشاره کرد که وجود انسان را از ابتدای پیدایش و حدوث نفس،در آن مورد تحلیل قرار میدهد و در طی این حرکت چگونگی تحول در انسان و تجرد نفس از بدن و مراتب مختلفی را که انسان به طور قهری و اختیاری میتواند کسب نماید،یکبهیک توضیح میدهد و حتی حیات پس از مرگ را براساس برهانهای عقلی و آیات و روایات تحلیل میکند و نتیجه میگیرد که انسان جسمانیة الحدوث و روحانیة البقا است.
بیدلیل نیست که امام در کتاب تقریرات فلسفه با تأیید سخن ملا صدرا بیان میکند که«اقل مراتب سعادت این است که انسان یک دور فلسفه را بداند»(همان،ص 274)و حتی معتقد است براهین عقلی فلسفی در باب واجب الوجود و مخلوقات او در آن دنیا به نفع فیلسوف تمام میشود و دست او را بگیرد."