خلاصه ماشینی:
"اکنون به سخن آغازین بازمیگردیم و دوباره رابطه میان اخلاق و انقلاب را مورد پرسش قرار میدهیم و بویژه این سوال را مطرح میکنیم که آیا اصولا انقلابها میتوانستند ضمن تاکیدات اخلاقی،در دوره توتالیتاریانیسم یا اعمال ارعاب و ترور،سقوط نکنند؟روح کلینگر انقلابها به ما اجازه پاسخگویی مثبت نمیدهد.
اما آیا اخلاق، مولد"کلیت"مورد بحث است یا این که کلیت،اخلاق را در جهت ایدئولوژی سرکوب،به استخدام خویش درمیآورد؟به نظر میرسد هیچ کلیتی بدون حضور امر اخلاقی شکل نمیگیرد.
آنچه میتوان از سخن بالا استنتاج کرد،اگر نگوییم صحت،لا اقل موثر یا مفید بودن نظریه ویتگنشتاین است که اعتقاد داشت ارزش به وسیله قضایای منطقی قابل بیان نیست و بنابراین قضایای اخلاقی وجود ندارند.
انقلاب از نوع دیگر اما ادعای همه انقلابهای به وقوع پیوسته بوده است که انقلابهای پیش از خود را نفی کردهاند و خود نیز چیزی بر بحران موجود افزودهاند."