خلاصه ماشینی:
"مگر طرحهای شگرف صنیع الملک از هزار و یک شب، طرحهای طنزآلود او از وقایع عصر چیزی کم از آثار (به تصویر صفحه مراجعه شود) پرتره خواهر استاد4031/ شمسی درخشان مشابه غربیاش دارد،پس چهطور میشود که در عرصهء کاریکاتور با آن کارهای درخشان از صفویه تا قاجاریه،که برشمردن نام و نشان آنها یادداشتی دیگر میطلبد-حتا باوجود همین کاریکاتورهای صنیع الملک، وقتی که در روزنامههای مشروطیت کاریکاتور باب میشود،کارتونیستهای ما از پسماندههای تقلیدی باکو و استانبول الهام میگیرند و جراید نزدیک هفتاد سال مبتذلترین شکلهای فکاهی را میپسندند و رواج میدهند و حالا هم که اصل کاریکاتور را از بدنهء نشریات حذف کردهاند و آنچه باقیمانده و نیمهجانی دارد،زیر نظارت بیحوصلگان هنرستیز و سردبیران ناآشنا به هنر، وجودی در حکم عدم است.
او، که با نقاشی شروع کرده بود و بوم را بهتر از هرچه دوست میداشت،به علت کمبود و نبود معلم مجسمهسازی،با تأکید کمال الملک و تمایل خود،رو به پیکرتراشی و مجسمهسازی آورد؛چونکه حالا دیگر مدرسه خود مؤسسهای فرهنگی و هنری تلقی میشد که سفارشات حکومتی و ایالتی در شمایلنگاری،پیکرتراشی،گچبری خانههای مهم اعیانی و حتا طراحی صحنهء تئاترهای معروف آن زمان تهران به کمال الملک و مدرسهء او سفارش میشد.
شاه دانسته بود که برای اخته کردن نقاشی کلاسیک(که مدرسهء کمال الملکاش خود حکومتی و دولتی شده بود)کافی است که زورمندترین کس این گروه را از مردی بینداز!
ابو الحسن خان پیرو شیوهء قدیم کمال الملک بود و حتا باوجود ابداعات و آموختههای که در سفر به ایتالیا و پاریس همراه داشت و به کار بسته بود،پس از بازگشت باعث نشد از اندیشهء کلاسیک مدرسهای که در آن نقاشی آموخته بود،عدول کند."