خلاصه ماشینی:
"کشیدن یا نقر کردن تصویرهای دقیق جانوران در بن غارها به وسیلهء بشر غارنشین نیز پیش از آن که ربطی به هنر و ارائه آثار هنری داشته باشد کوششی بوده است برای جلب شکار چه آنان معتقد بودند بین تصویر هر جانور و خود او رابطهای اسرارآمیز و ماوراء طبیعی وجود دارد و او را به سوی این تصویر میکشد(چنانکه در دورانهای متأخرتر به وجود همین گونه رابطه در میان اسم و مسمی شدند).
در میان این گروه یکی که مسعودشاه نام داشته و کوکلتاش21عبدالله بن مروان بود و از صدق دل مسلمان نشده بود نزد احمد آمده«گفت که ای شهریار عالم با همهء شاهان خود مملکتها دادید همه به خوشحالی تمام نزد فرزندان خودها رفتند،من چه گناه کردهام که مرا جایی ندادید،باز من از دین پدران خود گشته به دین شما درآمده باشم چرا بر من هیچ شفقت نکردید؟ پهلوان آلمحمد گفتند که ای مسعود ولایتها از آن خود ایشانان بود باز به خودهاشان دادیم.
در داستان دعوت ابومسلم از احمد برای پیوستن به اردوی او گفته شده است که ابومسلم«گفتند ای خوردک تو توانی رفته آن قلندر راآوردن؟خوردک قبول کرده همراه ذولابی برآمده میخواست که به خدمت آن قلندر رود از قفای ایشان دیوانه عطای سنابادی برآمده همراه شد.
در یکی از نسخههای ابومسلم نامه محفوظ در کتابخانهء ملی پاریس وصفی زیبا از این محمد اسماعیل آمده است: «در این سخن خوارزم شاه که گرد دیگر برآمد،هزار پیاده یکدل و یکزبان از آن گرد برآمدند و پیش و پیش ایشان مردی میآمد سر برهنه،27قبا نمد رومیدر بر،کمر زنجیری بر کمر،صورتی به غایت مقبول و نور زهد و تقوی از جبین او ظاهر بود."