خلاصه ماشینی:
"هر چند که زعامت آیت االه بروجردی-در مواردی چند-مورد رضایت بعضی از اساتید و طلاب حوزه نبود و برخی از گفتهها و سکوتهای معظمله،آنان را آزرده میساخت؛با این حال یکپارچگی و انسجامی که در مرجعیت تامهء ایشان وجود داشت،از آنچنان قدرتی برخوردار بود که جلوی هجوم دشمن را میگرفت و مانع انجام بسیاری از اقدامات خلاف اسلام،از سوی رژیم شاه میشد.
حالا برداشتی که از آن روز به ذهنم است، اینکه:دعایی که بیشتر مردم می- کردند؛بیشتر از آنکه مربوط به بهبودی آقای بروجردی باشد،مربوط به این بود که جلوی تجاوزهای رژیم و دولت گرفته شود...
*** (به تصویر صفحه مراجعه شود) اولین جرقههای قیام روحانیت علیه لایحهء«انجمنهای ایالتی و ولایتی»: آقای آل طاها:بعد از فوت آیت الله بروجردی،شاه فکر کرد که روحانیت انسجام خود را از دست داده و شکست خورده است.
الان،من از شما آقایان مسئولین امر میپرسم:اگر یک قسمت از شهر دچار حریق بشود و مردم تلفن بزنند که فلان نقطه آتش گرفته و ممکن است هستی یک شهر طعمهء آتش بشود؛آیا درست است که شهرداری بگوید الان مأمورین ما رفتهاند فلان جا را آب و جارو بکنند؟!یا اینکه اول میآئید و این آتش را خاموش میکنید؟!این آتش،الان دارد جرقه میزند و شعله میکشد؛این مردم آمدهاند و می- گویند چرا جواب ما را نمیدهید؟این حرف شد که دولت کار دارد؟!
؟! ناگفته نماند که این منبر خیلی صدا کرد و حتی رئیس شهربانی توسط یکی-دو نفر از خویشان ما پیغام داده بود،که فلانی در خطر است و شاید همین روزها دستگیرش کنند!من هم رفتم خدمت آقای خمینی و به ایشان عرض کردم که آقا!"