خلاصه ماشینی:
"این نماد رستاخیز در داستان بیانگر این نکته است که تمام رنجهایی که ایوان ایلیچ در مدت بیماری کشیده به نحوی کفاره گناهان او بوده و به همین سبب است که ایوان در پایان به صورت آدمی بهشتی مرگ را راحت تحمل میکند.
بیاهمیت بودن مرگ یک همکار جایی بیشتر مشخص میشود که تولستوی آن را با خواب قیلوله مقایسه کرده و در چند مورد نیز اشاره به برگزاری مهمانی و ورقبازی در روز مرگ ایوان کرده است تا اجتماعی را وصف کند که مجریان عدالت آن برای همکار خود اهمیتی قائل نیستند،پس نباید از اینان انتظار اهمیت دادن به مردم عادی را داشت.
-و در آخر بد نیست به این نکته نیز اشاره شود که دیدن روشنایی در آخرین لحظه زندگی در ته گونی،که ایوان خود را در آن محبوس میبیند،میتواند نشان از زندگی تولستوی باشد که راه زندگیاش را،پس از مدت طولانی بیاعتقادی نسبت به خدا،یافته بود."