خلاصه ماشینی:
"روابط اسماعیل با افراد بخش اول در حاشیه قرار میگیرد و با همکاری بانکی به متن میآیند؛گرچه ارتباط صوری و به سبب همکاری در بانک است وگرنه در رفتار و کنش اسماعیل نقش دارند و نه در تحول داستان.
باید تأکید دیگری هم کرد که نکتهء اصلی توجه به شخص محوری رمان،تنها به دلیل نمای ظاهری و زیبایی اندام است،توجه کنید: «چند ماهی بود که سروکله اسماعیل زاغول بیشتر توی قهوهخانه پیدا میشد؛صبح و عصر حتی شب.
به واقع چنین تعارضی،نشانههای تضاد دو پایگاه و دو آبشخور است که در کلیت خویش به دو گانگی مادیت و معنویت بدل میشود(تعبیر دیگر حق و ناحق)و ظهور آن در اسماعیل،وی را ناچار به انتخاب میکند؛استعفا از کار بانک و خروج کامل از آن با آگاهی کامل به این نکته که منافع مادی را از دست میدهد و ورود داوطلبانه به مسجد و غرق شدن در کارهای آن با انتخاب.
اما گاهی لغزشهایی به چشم میآید که به دلیل-شاید-شیفتگی راوی و تثبیت زاویه دید بر لایه رسمی زبان اتفاق میافتد و-شاید-راوی فکر میکند افراد دخیل مگر غیر از اسماعیل،در بخشهای اول و دوم اهمیتی ندارد؛حال به دو مورد در یک زمینه توجه کنید: هموطنانی که با لهجه آذری(ترکی)صحبت میکنند بهویژه آنانی که از ابتدا و در محیطی کاملا آذریزبان پرورش یافتهاند حتی پس از مهاجرت؛بسیاری از آنان تا پایان عمر رنگ غلیظ لهجهء آذری را حفظ میکنند.
به این دلیل برای بزرگسالان نیست که فکر و اندیشه در آن وجود ندارد،اندک تحول شخصیت(که قرار است رمان تحول باشد)بر بزرگسالان تأثیرگذار نیست و خلجانی درونی ایجاد نمیکند."