چکیده:
در یونان باستان،عبارت«لیتورگیا»به کار عام المنفعهای اطلاق میشد که شهروندی متمول در حق مردمان سرزمین خود انجام میداد.درحالیکه عبارت«دراما»ریشهها و سرچشمههای آشکاری در آیینها و مناسک مذهبی داشت.امروزه این نقشها عمیقا باژگونه شدهاند.چه لیترجی یا نیایش کلیسایی پیوندی راسخ با آیینهای مذهبی دارد و درام(نمایش)فدیه و پیشکش عالم المنفعهء فرد یا نهاد متمولی است. من بر این مدعایم که قلب تپندهء نمایش نیایش است.در این مقال،بحث خود را در چهار بخش پیمیگیرم: الف)در کار وینسنت داناون شاهدیم احکام دینی بومی(مذهب قوم مسای در تانزانیا)نیایشها یا لیترجیهای متعددی را در بردارد که نه تنها شکلی نمایشی را به جامعه ارمغان میبخشد که راهحلهای گوناگونی را به منظور برطرف ساختن تنشهای پیچیده جاری در جامعه در اختیار قرار میدهد؛ ب)در کار ویلیام کاواناف میبینیم که چگونه نیایش،شکلی آشکارا سیاسی میگیرد.وی مینماید در بحبوحهء روزگار سرکوب و ستم آگوستو پینوشه در شیلی،گروههای مختلف مردم،مراسم از پیش برنامهریزی نشدهء نیایش را در مقابل مکانهایی که شکنجه در آن صورت میگرفت،برگزار میکردند؛ ج)در کار هانس یورس فون بالتازار(با الهام از اندیشههای هگل)میتوان سه وجه ممیزهء سودمند را میان سه شکل از درام یافت:لیریک یا تغزلی(عامتر بگوییم ذهنی/سوبژکتیو)،اپیک یا حماسی(عامتر که بگوییم عینی/ابژکتیو)و دراماتیک (برآیندی از دو شکل پیشین).این سه وجه را در مورد لیترجی یا نیایش کلیسایی میتوان به کار بست؛ د)بدین ترتیب یک لیترجی واقعا دراماتیک نیز میتواند با گنجاندن تنشهای درونی و بیرونی جامعه در یک زمینهء دراماتیک وسیعتر،فعل عام المنفعهای صورت دهد.هرچند لیترجیهای بیش از حد تغزلی یا حماسی،نمیتوانند از چنین کارکردی برخوردار باشند. در پایان مقالهء خود را با طرح این باور به پایان میبرم که نمایش تنها در صورتی که کارکردهای نیایشیاش را به خوبی بازشناسد،میتواند جایگاهش را در بطن یک فرهنگ محفوظ و ایمن نگاه دارد.
خلاصه ماشینی:
"با درک شیوهای که در آن شکنجه به آیینی تبدیل میشد که هدفش قطع کردن اعضاء اندام افراد اجتماع بود، این مسأله آشکارتر شد که چگونه آیین نمایشی روند مثبت باز عضوگیری و زنده تصور کردن گروهی است که ناپدید شدهاند و ماجراهای عذاب شخصی و سرکوب اجتماعی را درهم میتند.
ارتباط بین برداشتهای داناوان،کاوانو و اسکات این است که تکوین نوع جامعه و مناسک آیینی و اجتماعی توصیف شده توسط داناوان تقریبا در تمامی موارد آنجامعه را به تهدیدی برای نخبگان قدرت تبدیل میکند و اینکه وجود تصوری اجتماعی شکل گرفته از آیین ضروری است تا انواع اعتراض و راهحل مناسب را به جای هجو یا تمسخری که در کارناوالها میبینیم،ارایه دهد و شاهدی بر جامعهء موردنظر ایمان مسیحی باشد.
به عنوان نمونه هنگامی که کشیشی مسیحی باردای مراسم نماز از راهروی وسط کلیسا میگذرد تا مراسم را آغاز کند،آیا این کار به منزلهء تکریم مقام شکوهمند کشیشی است یا همچون قاعدهای نمایانگر رفتن مسیح به سوی صلیب تلقی میشود؟اگر مفهومی شکوهمند دارد،آیا شیوهای برای تقویت مقامات سلطنتی در جامعهای بازتر است یا نمایشی معترضانه در برابر به رسمیت شناختن پادشاهی متفاوت محسوب میشود؟اگر مفهوم رفتن عیسی مسیح به سوی صلیب را در بردارد،آیا این به منزلهء براندازی تجمل و غرور در جامعهای بازتر یا حتی شاید از میان برداشتن جماعت گرد آمده برای عبادت است یا صرفا برای ایجاد همبستگی میان افراد ستمدیده در میان جماعت عبادتکننده یا هر جای دیگر تلقی میشود؟اینها دقیقا پرسشهایی هستند که باید در تمام اعمال آیینی به آنها پاسخ داده شود."