چکیده:
سده پنجم پیش از میلاد اوج شکوفایی هنر و فلسفه یونان است.یونانیان باستان، هنر،اخلاق و زیبایی را امری یگانه و شعر و موسیقی را دو پایه فرهنگ خویش میانگاشتند.از اینرو،افلاطون به عنوان فیلسوفی که در جستوجوی حقیقت و رد پی ترتیب انسان حکیم است،برخود روا میدارد تا پایههای این فرهنگ را در دستگاه فلسفی خویش مورد بررسی قرار دهد.او به بحث درباره موسیقی با دو رویکرد متافیزیکی و اخلاقی میپردازد.موسیقی از منظر متافیزیک هنری است تقلیدی که تنها خیالی از حقیقت را حکایت میکند و از منظر اخلاق باید آنچنان پیراسته گردد که نماینده هماهنگی در روان،دلیری و خویشتنداری باشد و نیز از هر دو منظر،باید نمایانگر دو وپژگی سپهر خداوندی یعنی نیک و پایدار بودن باشد.زیرا که نیک همانا تناسب،حقیقت و زیبایی است و این سه،برترین مرتبه شناسایی در فلسفه افلاطون است.
خلاصه ماشینی:
"112) این نوشته بر آن نیست تا به اندیشه افلاطون در سپهر هنر و مسئله زیبایی به تفصیل بپردازد که مجالی بیش از این میطلبد،بلکه بر آن است تا از دیدگاه این فیلسوف بزرگ درباره موسیقی به اجمال سخن بگوید.
وی از برآیند دو مفهوم شدن مدام این جهان که میراث هراکلیتوس1است و ثبات هستی که اساس فلسفه پارمنیدس2میباشد، دریافت که شناسایی هنگامی انجام شدنی است که در پس چیزهای محسوس و دستخوش تغییر این جهان،موضوع پایدار و ثابتی باشد،زیرا شناخت آنگاه ممکن است که نخست درباره آنچه هست باشد و دیگر آنکه خطا در آن راه نیابد.
2 دیدگاهی که افلاطون در این رساله درباره نقش پرورشی هنر موسیقی دارد،مساعدتر از دیدگاه او در رساله جمهوری است؛چنانکه در جایی میگوید آن کس که در هنر موسیقی به شناخت زیبایی از رشتی برسد،این توانایی را دارد که دریابد کدام کس از پرورش درست بهرهمند است و کدام کس بیبهره،10 در کتاب سوم قوانین انواع موسیقی در یونان آن هنگام بر شمرده میشود: -موسیقی ویژه دعا و مراسم مذهبی.
*منابع آموزش و پرورش کودکان در یونان باستان منظومههای بزرگترین شاعران یونان یعنی هومر و هزبود و دیگر آثار برجسته فرهنگی و هنری بوده است و چون تربیت انسان حکیم امری بسیار مهم در فلسفه افلاطون است،او بر خود روا میدارد که از پیراستن اینگونه آثار سخن بگوید تا تأثیری نیک بر اندیشه کودکان داشته باشد."