خلاصه ماشینی:
"به طور مثال،در کتاب«سفید برفی»اثر«برکرت»،تصاویر و واژگان به شکل فرم دو صفحهای یکدرمیان،جدا از یکدیگر قرار گرفتهاند و این در حالی است که هر یک از تصاویر،دقیقا در جای درست خود در داستان ظاهر میشوند.
واژهها فضای سفید بین دو ردیف،گلهایی را که نشاندهنده مسیری است که به خانه ختم میشود،پر میکنند و به این ترتیب،سنگهای مسیر را هم به تصویر میکشند؛ درست همانطور که نشانههای واژگانی،با داستان چنین ارتباطی برقرار میکنند.
تصویری در کتاب«خانه کوچک»که در آن کلمات،مسیر رسیدن به خانه را شکل میدهند،تنها به یک دلیل از لحاظ بصری ایجاد دوگانگی و تردید میکند:اگر واژگان به عنوان کلمات درک شوند،به هیچ عمقی اشاره نخواهند داشت،اما چون فضایی که اشغال میکنند،به سمت پایین عریضتر میشود،به مسیر ختم شونده به خانه،به شکل پرسپکتیوی ارجاع میدهد.
کلمات داخل این برچسبها،همگی ما را به سوی والدین آیدا ارجاع میدهند و ایشان را از صفحاتی که روی آنها ظاهر شدهاند و دیگر صفحات کتاب که در آن آیدا تک و تنها و آزاد است تا خود را تسلیم تخیل خود کند،جدا میسازد.
برای بیشتر روشن شدن مطلب،میتوان به فضاهای سفید که حاوی متن (به تصویر صفحه مراجعه شود) هستند و توهم عمیق را در تصاویر سفید برفی هایمن تضعیف میکنند،اشاره کرد که آنها هم به راهکار روایی دیگری نیاز دارند.
این ردیفهای فضای سفید،گاهی برای بسیاری از مخاطبانی که تردید دارند چیز جالبی در پس این فضاهای سفیدی برای نگاه کردن در کتاب وجود داشته باشد،آزاردهنده به نظر میآید و هایمن باید کوشش زیادی در جهت تمرکززدایی از خود این فضاهای سفید یا اطراف آن بکند."