چکیده:
به عقیده آقای سروش، جهان اسلام نیازمند تجدید تجربه اعتزال است؛
زیرا تفکر اشعریگری غلبه یافته و باب محاجه و استدلال بسته شده است. تجدید
تجربه اعتزال، پادزهری در برابر تفکر نصی و قدرتی است.
خلاصه ماشینی:
"گلستان ایران، 14 و 17/6/81 چکیده: به عقیده آقای سروش، جهان اسلام نیازمند تجدید تجربه اعتزال است؛ زیرا تفکر اشعریگری غلبه یافته و باب محاجه و استدلال بسته شده است.
شاید این پرسش در ذهن پارهای از شما غلیان کند که چنین کسی، با چنین پیشینه و سابقه فکری و چنان ارادتی که به آن دو شخصیت بزرگ میورزد، چرا و به چه معنا میخواهد در باب تجدید تجربه اعتزال سخن بگوید و اعتزالگری را توصیه کند!
وقتی ما از اعتزال و اشعریت بحث میکنیم، به تعبیر جامعهشناسان، از دو تیپ ایدئال سخن میگوییم که تنها در شکل ایدئال خود از یکدیگر تمایز کلی و قاطع دارند؛ اما وقتی به تاریخ اندیشه مراجعه میکنیم و عملکرد این بزرگان را مطالعه میکنیم، میبینیم نوعی آمیختگی میان ایندو وجود دارد.
انسانیترین شعری که در مثنوی است، این شعر از دفتر اول مثنوی است: تو مگو ما را بدان شه بار نیست با کریمان کارها دشوار نیست ولی اگر به صحنه جامعه کنونی بنگریم، آنچه از دل روحانیت بیرون میآید، آنچه بر سر منابر گفته میشود، آنچه در کتابها نوشته شده و آنچه در عمل دیده میشود، متأسفانه قرابتی با اعتزال ندارد.
اینکه ما تأکید میکنیم که قرائتهای گوناگون از دین وجود دارد و قرائت رسمی وجود ندارد، اینها متعلق به مکتب اعتزالی است.
حد عقل را نشناختن و آن را در برابر وحی، صاحب رأی دانستن و احکام ظنی عقل را بر وحی مقدم داشتن و نوعی استقلال برای انسان در برابر خدا قائل شدن و دست تأویل بر متن گشودن، همه از افراطهای اعتزالی است که باید از آنها پرهیز کرد."