خلاصه ماشینی:
"فارابی نخستین فیلسوف مسلمان است که به تبعیت از افلاطون، به طرح مسئله سرشت مدینه و ارتباطش با انسان پرداخته است.
در مورد مسئله اول، فارابی به پیروی از فیلون، فیلسوف یونانی، فلسفه و دین را دو وجه یک حقیقت میداند؛ حقیقتی که ظاهرش دین، و باطنش فلسفه است و بدینترتیب، میان فلسفه، نبوت، عقل و شرع آشتی برقرار میکند.
برخی از افراد جامعه خادم و بعضی مخدوماند و همه تحت ریاست رئیس مدینه که سامان خاصی را ایجاد کرده، برای زدودن بدیها در تلاشاند.
او، بر خلاف افلاطون، «فیلسوفبودن» را برای ریاست مدینه کافی نمیداند و معتقد است رئیس مدینه فاضله باید پیامبر یا جانشین او باشد که به عقل فعال متصل است و دیگران از او راه فضیلت را میآموزند؛ همانگونه که در جهان آفرینش، همه موجودات از مبدأ اول(خدا) صادر شدهاند.
شاید تحت تأثیر افکار فارابی است که در جهان اسلام، هیچگاه فلسفه سیاسی فارغ از شرع و دین مطرح نشده است."