خلاصه ماشینی:
"رسالت، 25/7/81 این مقاله مروری است بر آرای توماس هابز در باب دین و حکومت.
هرچند همه باید داوریهای خصوصی خود را تسلیم اراده عمومی کنند، اما حکومت مرکزی نیز لازم است.
به نظر هابز حاکم باید مطلقالعنان باشد و فرمان حاکم عین قانون است؛ زیرا قانون بد از بیقانونی بدتر است.
هابز دین را مانند حبی میداند که باید بلعیده شود تا اثر کند و اگر جویده شود، تلخیاش آشکار میگردد و بیمار آن را بیرون میاندازد.
اگرچه در اسلام تأمین مصالح اجتماعی از اهداف حکومت است، ولی همین هدف در جهت هدفی والاتر، یعنی قرب الاهی، است.
انعطافپذیری و توجه به مقتضیات زمان نیز که برخاسته از گشودهبودن باب اجتهاد است، از ویژگیهای دین اسلام شمرده میشود.
همچنین اسلام نه تکلیفگرایی کلیسا را میپذیرد و نه حقگرایی سکولاریسم را، بلکه حق و تکلیف را توأم ارائه میکند و آنها را دو روی یک سکه میداند."