چکیده:
نویسنده معتقد است جهانیشدن در مفهوم جدید آن به دهههای اخیر باز
میگردد و ریشههای آن را باید در تسلط فرهنگ آمریکایی جستوجو کرد که با
تکیه بر برتری فنی و اقتصادی و سلطه بر نهادهای جهانی به دست آمده است. اما
این پدیده، هم از درون فرهنگ غرب و هم از بیرون دچار چالشهای جدی است. اسلام
با برخورداری از آموزههای شمولگرا، نگرش وحدت گرایانه و با تکیه بر تجدید
حیات اسلامی در دهههای اخیر میتواند در برابر موج غربیسازی مقاومت ورزد و
جهانشمولی خود را تحقق بخشد.
خلاصه ماشینی:
"حال پرسش بنیادی این است که آیا جهانیشدن قید و بندهای دینی (اسلام) را نیز از بین خواهد برد، یا اینکه اصول اسلامی با شدت و حدت از سوی مسلمانان اجرا خواهند شد؟ مالکوم واترز در کتاب خود در باب نظریههای جهانیشدن، سه احتمال و دیدگاه را درباره جهانیشدن مطرح میکند که عبارتاند از: الف) جهانیشدن فرآیندی است که از شروع تاریخ بشر آغاز شده و تأثیرات آن با گذشت زمان افزایش یافته است؛ لیکن این فرآیند در سالهای اخیر یک جهش ناگهانی داشته است؛ ب) جهانیشدن همزاد تجدد یا نوسازی (مدرنیزاسیون) است و در نگاهی دیگر، همان توسعه سرمایهداری است که اخیرا یک جهش ناگهانی یافته است؛ ج) جهانیشدن، پدیده و فرآیندی متأخر است که با فرآیندهای اجتماعی، تحت عناوین فراصنعتی، (1) فراتجدد (2) یا بیسازمانی سرمایهداری (3) همراه است.
با توجه به مطالبی که از دین اسلام بیان شد، میتوان چنین نتیجه گرفت که دین اسلام، یک دین جهانشمول است و آموزههای آن برای حوزههای مختلف زندگی، اعم از خصوصی و اجتماعی، دستور و برنامه خاصی دارد و پیروان خود و حتی انسانهای جهان را به انجام آن دستورات فرا میخواند و در مقابل هر پدیدهای از جمله جهانیشدن، مقاومت میکند و حتی به مبارزه برمیخیزد.
ایالات متحده آمریکا با استفاده از آموزههای آیین پروتستان (همچون نفی مراتب روحانیت و جماعات مذهبی و برهنه کردن فرد از خصوصیات محلی و فرهنگی و تأکید بر موهبت فیض الاهی، ایمان و رستگاری که واقعا جهانی هستند) و جرح و تعدیلی که در این آیین نموده است، مفاهیم اقتصادی و سیاسی را با آن درآمیخت، و پیرو آن، این اعتقاد به بازار آزاد، فرصتهای یکسان برای افراد، انتخاب آزادانه و دموکراسی لیبرال، و مشروطیت و حاکمیت قانون عرفی، از ارکان اساسی کیش دنیاگرایانه و جهانگستر آمریکا گردید."