خلاصه ماشینی:
"سپهر شیطان در کمین آزادی نگاهی به آثار و اندیشههای داستایوفسکی مصطفی پارسا (به تصویر صفحه مراجعه شود) 1-مواجهی انسان با شیطان در جلد اول رمان برادران کارامازوف،در فصل مشهور«مفتش اعظم»، ایوان پس از اقامهی دلایل خود برای وجود رنج در جهان و سنگین بودن بهای راه یافتن به ملکوت خداوند از طریق رنج بردن،شروع به خواندن قطعه شعری میکند با این مضمون که مسیح در قرن شانزدهم میلادی، در اوج آدمسوزیهای دادگاههای تفتیش عقاید،به شهر سویل اسپانیا باز میگردد.
اما این سنگها را در این بیابان ترک خورده میبینی؟آنها را به نان بدل کن و آنگاه آدمیان چون گله،سپاسگزار و فرمان بردار،سر در پی تو خواهند گذاشت،هرچند تا ابد میلرزند که مبادا دست خود را پس بکشی و نانات را از آنها دریغ کنی،اما تو نپذیرفتی که انسان را از آزادی محروم متی ء پیشنهاد را رد کردی،با خود گفتی:اگر فرمانبرداری با نان خریده شود،پس آزادی به چه میارزد؟پاسخ دادی که انسان تنها با نان زندگی نمیکند،اما مردمانی که برای همان«نان زمینی»،روح زمین بر تو خواهد شورید،با تو خواهد جنگید و بر تو غلبه خواهد یافت و همگان تبعیتاش خواهند کرد و(به تصویر صفحه مراجعه شود) فریاد برخواهند آورد:چه کسی میتواند با اینجانور برابری کند؟او آتش را از آسمان به ما داده است!میدانی که سالها سپری میشوند و بشریت با لبان دانایاناش صدا درخواهد داد که جنایتی نیست و بنابراین گناهی هم نیست،تنها و تنها گرسنگی در کار است،پس:آدمیان را سیر کن،سپس از آنان فضیلت بخواه!» به رغم تمام این استدلالهایی که مفتش اعظم طرح میکند،آرمان مسیح همچنان آزادی و ایمان آزادنهی انسان است."