چکیده:
متکلمان، حکما و عرفا در باب وحدت و کثرت عالم، دیدگاه هایی ارایه کرده اند که وحدت مفهومی (وحدت در مفهوم وجود)، وحدت و کثرت حقیقی در وحدت سنخیه و وحدت حقیقی و کثرت اعتباری در وحدت شخصیه از آن جمله اند. دوانی نیز در باب وحدت وجود، نظریه ای ارایه می کند که خود از آن به ذوق تاله یاد می کند. شاید بتوان گفت مهم ترین اندیشه دوانی که مورد توجه متاخرین نیز قرار گرفته است، بیان وی از وحدت وجود است. وی در مباحث وجود و ماهیت، علت و معلول و... بر اساس ذوق تاله سخن می گوید و نیز در اثبات جنبه های دیگر توحید (توحید در وجوب وجود، توحید افعالی و توحید صفاتی) از آن بهره می برد. بنابر بر آن چه در نظریه ذوق تاله می آید، حقیقت وجود، منحصر در ذات خداوند است نه به این معنی که موجودات دیگر موهوم باشند، بلکه موجودات ممکن، تنها در سایه انتساب به آن وجود خاص، موجود می شوند. شایان ذکر است که انتساب مذکور مقولی نیست تا مستلزم وجود دو طرف باشد؛ بلکه ممکنات بدون لحاظ وجود حقیقی، بهره ای از هستی ندارند. بیان دوانی مورد توجه زیادی قرار گرفت تا آن جا که صدرالمتالهین در اسفار اربعه، اشکالاتی بر آن وارد می کند که عمده آن ها به اصالت ماهیتی بودن دوانی و ناسازگاری آن با پذیرش توحید صمدی از سوی وی باز می گردد.
Theologist، philosophers and mystics have different views on the oneness and manyness of the world. Jalal al- Din Davani has also an specific view named "tasting of divinity" (dhawq al-taalluh). It is one of his most important views which later thinkers have noticed. According to him، we can call God "existence" because he is really existence but we can name other things as "existents" only because they are related to the existence (God) not because they possess existence. In this paper we first will explain Davani's view، then we mention some criticism on his view especially that of Mulla Sadra، finally we judge it according to the reason.
خلاصه ماشینی:
"صدر المتألهین در الحکمه المتعالیه به صورت مفصل،به نقد و نظر دربارهی ذوق تألهی پرداخته،ده ایراد بر آن وارد میکند که پنج اشکال اول به مشتق و استفاده دوانی از آن و اشکالات بعدی به بیان دوانی از رابطهی وجود و ماهیت بازمیگردد: اشکال اول:اینکه مأخذ اشتقاق در حداد،حدید باشد پذیرفتنی نیست؛چرا که حدیدامر جامد است و شایسته نیست چیزی از آن مشتق شود(در ورد مشمس نیز این سخنصحیح است).
دوانی خود به این اشکال واقف بوده و در شرح رباعیات(9،ص:46 ونیز،صص:34-31)آن را مطرح ساخته بدان پاسخ میدهد: {Sای آنکه ترا به کوی معنی گذری است#وز طور ورای رأی و عقلت خبری است#گویند که اعیان همه محض نسباند#با وحدت صرف کی ز نسبت خبری استS}دوانی در پاسخ به اشکال گوید: {Sدر وهم کسی که احول کج نظر است#آید که مگر صورت ثانی دگر است#کو نسبت غیریت و کو صورت غیر#آنجا که نظر وری صحیح البصر استS}اما اشکال هشتم ملا صدرا،فلاسفهی دیگری نیز به این بحث پرداختهاند که از میان آنها موضععبد الرزق لا هیجی،سبزواری و علامه حسن زاده آملی از نظر میگذرد: لا هیجی در شوارق الالهام ضمن انتساب ذوق تأله به محقق شریف و تبعیت دوانی دراین قول از وی،با عبارت«لعمری أن هذا التوجیه لا یسمن و لا یغنی من جوع»به نقد آنپرداخته است."