خلاصه ماشینی:
"این دو انگیزه باعث تأسیس شاخهای به عنوان «تفکر انتقادی» توسط برخی از اندیشمندان و برای ارائه منطق به صورت ساده و روان شد.
بنابراین تفکر انتقادی دو هدف را دنبال میکند: اول، مفاهیم ساده را در برخورد انتقادی با افراد و ارزیابی افکار به کار گیرد و دوم، از دستاوردهای بخشهای دیگر فلسفه مانند زبان، معناشناسی، نشانهشناسی و معرفتشناسی برای ارزیابی آسانتر افکار مختلف و کمک به آنها استفاده میکند.
متخصصان و کارشناسان علوم دینی همواره با بهرهگیری از قواعد منطقی، آراء و اندیشههای فلسفی دیگر صاحبنظران را ارزیابی، بررسی و نقد میکنند؛ اما هرگز سعی نکردهاند فلسفه را ساده کنند؛ چون برخی به پیچیده ماندن آن معتقدند تا کمتر حالت عمومی پیدا کند.
از آنجا که فلسفه، برخلاف برخی علوم مانند فیزیک و ریاضی، دارای مشکلات و سختیهای خاص، بسیار انتزاعی و مجرد و غیرملموس است، لذا حضور و نقش استاد و دیالوگی کردن مباحث برای فهم بهتر شاگرد ضروری است."