چکیده:
یکی از مهمترین مؤلفهها در تصمیمسازی و نظامسازی سیاسی، تعیین نسبت میان مقاصد آرمانی با ظرفیتهای موجود و قدر مقدوری است که تحقق آن میتواند خود را بازآفرینی و بازنمایی کند. نوشته حاضر بر آن است تا با بررسی برخی ابعاد نظری این امر، چشماندازی تطبیقی را از دل نظریهپردازی شماری از اندیشمندان دینی ـ سیاسی معاصر ایران ارائه دهد. کسانی که به امید کسب مقاصد آرمانی خود از پنجره تنگ زمانه خویش به تماشا نشستهاند. تحصیل اذن فقیه در امور حکومتی، تلاش برای محدودسازی اختیارات نامشروع سلطنتی، در صورت عدم امکان خلع ید از آن، تلاش برای تأمین مشروعیت راهبردهای مختلف در این زمینهاند.
خلاصه ماشینی:
"این تحلیل مبتنی بر آموزههای ارتکازی و فراگیر شیعی، این پرسش را نیز مطرح میکند که چرا سخنی از حذف سلطنت و جایگزینی آن با حکومت فقها به منزله افراد واجد شرایط در میان نیست؟ نویسنده مشروطهخواه رساله بالا، با اعلام مخالفت با مشروعهخواهان، عدم تمکین عملی متصدیان سلطنت را مانع از برپایی حکومت مشروع میداند و آن را قدر مقدور دوران خویش نمیبیند: اساس سلطنت را همه میدانند که شرایط شرعیه را دارا نیست؛ چراکه حاکم مسلمانان باید شخص عالم عادل باشد و علم و عدالت از امورات ارثیه نیست که از پدر و جد ارث بماند، بلکه از امورات کسبیه است، و گذشته از این فقره، همه میدانند که احکام سیاسات و پولتیکی دولت غالبا حرام و خلاف شرع است و اگر بعضی از آنها مطابق شرع باشد، چون متصدی آن لایق این منصب نیست، عملش حرام است؛ اگر چه مطابق شرع انور باشد.
229 هرچند این مبنای سیاسی و مشروعیتمحور پیش از مشروطه نیز برای او مطرح بود، شرایط مساعدتر عصر مشروطه وی را به تصریح به این اندیشه محوری خود، واداشت؛ به تعبیر دیگر، قدر مقدور و حد میسور را در سطحی بالاتر از دوران پیشتر میدید از اینرو، برخلاف راهبرد تحریم «همکاری با دولت» که متناسب با شرایط پیش از مشروطه مطرح شده بود، بر لزوم همکاری دولت و ملت تأکید کرده است: قانون ملی و مصالح کلی عملی اولی و حسبالتکلیف شرعی، ملی، اسلامی، وجوب عهد و میثاق اتحاد و اتفاق بین هر دو دولت اسلام است در حمایت و تقویت و عقد اخوت، و مشورت و مصلحت و دولت و سلطنت از هر جهت کنفس واحدة، متحد و اخوان توأمان، کالفرقدان 230 لا یتفرقان، در شعار و دثار 231 و ما بهالافتخار و اقتدار و انتصار، در حرب و محاربه، اغیار کفار..."