خلاصه ماشینی:
"ارمغان ملت من شراب آوردهام در جام مینا رنگ گنبدها، شرابی از دل خمخانهی شیراز، از دیوان شورانگیز حافظ، با نوای ساز، با درای اشتران،نقاره و سورنا، نوای نای چوپانان دشتستان...
شراب اشتی، تا رنگها درهم بریزد، رنگ عشق و زندگی سازد، نوای صلح بنوازد...
* بنفشه از میان بیشهی مازندران، قالی ز کرمان، با حریر و ترمه آوردم، صدف آوردم از بحر خزر، با ارغنون باربد، با داستان خسرو و شیرین، بشعر عشقانگیز نظامی، تا برآرد عشق و مستی، تا جوانی آورد، شور و شور حیات و شادی اندازد به دلها..
* در میان طشت زرین، قلب گرم ملتم را ارمغان آوردهام، با عود و عنبر، قلب شالیکار گیلان، کودک معندچی زیراب، قلب کارگرهای دلیر نفت آبادان، قلوب صد هزاران مردم روشندلم را، تا طپیدنهای دلها، اشتیاق کشور افسانهساز شهرزاد باستانی را، بآبادی،به آسایش، به صلح زندگیپرور عیان سازد..."