چکیده:
مرگاندیشی عالیترین مرتبهء معرفت و ادراک جلال و جمال حضرت حق است.بدیهی است در عالم هنر ثبت عینیت محض به عدم حضور هنرمند منجر میشود و دخالت ذهن برای تغییر عناصر عینی طبیعت نیز موجب ثبت حقیقت هنر نمیگردد.اما در مرتبهای والاتر،اتصال به عالم خیال(ملکوت) صوری بسیار زیباتر و غنیتر از هنر عینیتگرا به عالم هنر عرضه میدارد. لذا در این مقاله به تبیین عالم خیال که به حوزهء خیال متصل و خیال منفصل تقسیم میگردد و نفی فردیت که همانا به شهود بیواسطه است،پرداختهایم.شایان ذکر است اتصال به عالم خیال منفصل (شهود)امکانپذیر نیست مگر به مرگاندیشی که ارمغان پیامبران به آدمیان است.و اگر با مبانی عرفان شرق به هنر غرب نگاه کنیم ظهور هنر غرب از رنسانس تا اکنون چیزی جز توهم نیست.موارد بالا در این مقاله شرح داده شده تا از این طریق ملاکهایی روشن و متقن جهت نقد آثار هنری بویژه نقاشی به دست آوریم.
خلاصه ماشینی:
"عالم هنر ثبت عینیت محض به عدم حضور هنرمند منجر میشود و دخالت ذهن برای تغییر عناصر عینی
اما در هنر جدید این غرض است که بر اغلب آثار هنری سیطره دارد.
تا هنرمند شود درحالیکه ذات هنر جدید در این است که امر مقدس و اسرار را از بین ببرد و
متصل فردی خود است و رو به عالم خیال منفصل ندارد.
هنرمند میآید،الهام فجورآمیز است اما برعکس در عالم هنر حقیقی،هنرمند وقتی«قدم بر
اما چرا نگارگری ما کتابت نور است؟برای پاسخ به این پرسش باید عالم عرفان را
هیچ چیزی در این عالم نیست الا که نمودی است از آن
خداوند در عالم حس یک نوع حضور دارد یعنی پنج جا یا پنج جور خداوند در هستی حضور پیدا کرده است البته
این عالم محضر خداوند است یعنی حضور خداوند
با توضیحاتی که گفته آمد اکنون روشن میشود که چرا نگارگری ما کتابت نور است.
ملکوت مملو از انوار است که همان عالم خیال منفصل است و مراتب وجود را که حضرات
این عوالم در عرفان اسلامی بسته به مرتبهء جان سالک و احوال و مقامات او مشهود به مشاهدهء معنوی و روحانی میافتد و در هنر ظهور و بروز پیدا میکند.
این است که ظهور حقیقت در آثار هنرمندان با پایمردی خیال و صورتهای خیالی صورت
حقیقت دارد و این دید در هنر آسیایی،انعکاس ذهن صیقلیافتهء هنرمند است که باید آئینهء عالم
نوع حضور دارد یعنی پنج جا یا پنج جور خداوند در هستی حضور پیدا کرده است البته محضر
این عالم محضر خداوند است یعنی حضور خداوند همین"