چکیده:
موضوع عقل و دین همواره یک مسئله اساسی و مطرح در میان متکلمان و فلاسفه بوده است. پس از آشنایی مسلمانان با عقلگرایی یونان برخی از آنان به گمان اینکه عقلگرایی محصول فرهنگ بیگانه (یونان) است با آن مخالفت کردند. در مقابل، دوراندیشان مسلمان از آن استقبال کردند و تعارضی میان عقلگرایی و اصول اساسی دین نیافتند. در مواردی هم که میان عقل و دین تعارضی وجود داشت، تا آنجا که باب «تاویل» اجازه میداد، مسئله دینی را تاویل میکردند و در صورت عدم امکان «تاویل» جانب وحی و شریعت را بر جانب عقل ترجیح میدادند. این متفکران معتقد بودند عقل نیز همچون وحی یک موهبت الاهی است و هر دو از یک منبع الهام میگیرند؛ گذشته از این، معتقد بودند عقلگرایی محصول یونانیان نیست، زیرا پیش از آشنایی مسلمانان با فلسفه یونان مباحث عقلی مانند: جبر و اختیار، قضا و قدر، منزلـة بین الامرین، ایمان و کفر و ... در میان آنان رایج و مطرح بوده است. از سوی دیگر، معتقد بودند در جوهرة دین عناصر عقلائی وجود دارد و باید آنها را تبیین و تفسیر کرد. ابونصر فارابی، ملقب به معلم ثانی، از جمله فیلسوفان مسلمانی است که معتقد به هماهنگی و سازگاری عقل و دین است و تلاش فراوانی در این راه به عمل آورده است. در این مقاله، میکوشیم دیدگاه این فیلسوف را در باب عقل و دین تبیین کنیم.
The relation between reason and religion has been an important issue among
theologians and philosophers. After becoming familiar with Greek
rationalism, some Muslims opposed it, because they took rationalism as a
foreign cultural product. Far-sighted Muslims, on the contrary, welcomed it.
They believed that rationalism and the basic principles of religion are not
opposed. And regarding the cases they saw conflict between reason and
religion, they reinterpreted the religious issues as far as possible and if it was
impossible, they would prefer the revelation. They believed that reason, like
the revelation, is a God-given gift and both of them are originated from one
source. Moreover, they believed that rationalism is not a Greek product,
because before acquaintance with Greek philosophy, Muslims were dealing
with rational topics such as compulsion and choice, decree and destiny,
intermediate position, faith and infidelity etc. On the other hand, they believed
that there are rational elements in the essence of religion which must be
interpreted and explained. Farabi is among prominent Muslim philosophers
who believed in harmony between reason and religion. This paper tries to
explain his view on this regard.
خلاصه ماشینی:
"(شیرازی،1981، ج 8،ص 303؛ابن رشد،1385،ص 31-32) از مطلب فوق میتوان این نتایج را به دست آورد که: تفکر عقلانی،جنبۀ همگانی و انسانی دارد و اختصاصی یونانیان نیست،و قدمت آن به قدمت حضور انسان در جهان است،نیروی معرفتی عقل همچون«وحی»موهبتی الاهی است که خداوند در اختیار بشر قرار داده است و حکم آن نیز حجت است(فارابی،1405،ص 81)بر این اساس،باید گفت هرگاه انسان متفکر و خردورز در تحلیل و ارزیابی خود از هستی و مسائل پیرامون آن تفسیر و تبیین خود را مانند یک«مورخ»مستند به وقایع گذشته و یا مانند یک«محدث»مستند به منقولات نمیکند بلکه به حکم عقل و معرفت عقلانی مبتنی میسازد،در این صورت باید گفت کار و عمل او عقلی و فلسفی است،هرچند آن را با اصطلاحات ویژۀ فیلسوفان یونان بیان نکند.
در این میان نقش فارابی به عنوان مؤسس فلسفه اسلامی در ایجاد هماهنگی و سازگار ساختن اصول فلسفی با دیانت اسلام بسیار حساس و آموزنده بوده است،چه وی راه تبیین عقلانی را برای فیلسوفان پس از خود همچون ابن سینا،ابن رشد،ابن باجه،سهروردی،خواجه نصیر طوسی و ملا صدرا گشود و اگر تلاش و کوشش فارابی نمیبود بیتردید عرصه بر این فیلسوفان تنگتر میشد؛همچنانکه در تاریخ اسلام شاهد آنیم که با حرکت ناسنجیده غزالی چگونه تفکر عقلی و فلسفی از غرب جهان اسلام و عالم تسنن رخت بربست و خوشبختانه حوزههای علمی شیعی با الهام گرفتن از پیشوایان معصوم(ع)از این خطر مصون ماندند،چه جامعه شیعی هرگز عقل و ادراکات عقلی را تحقیر و انکار نکرده و از نیروی معرفتی آن دفاع کرده است و آن را بر مسند عالی نشانده و از منابع استنباط و اجتهاد مجتهدان قرار داده است."