چکیده:
متحد المصداق کردن دو مفهوم مختلف مسألهء حمل را برای منطقی مشخص میکند و از آن قضیه را به وجود میآورد.در قضایای سالبه هم سلب پس از حمل ایجابی اتفاق میافتد یعنی چون حمل واقع شد و این حمل تطبیق به اهلاک مورد وفاق نکرد، ایجاب کاذب میشود و سلب صادق و ادات سلب بر قضیه جاری میگردد.لذا اصل در قضایا از حیث اثبات و نفی قضایای ایجابی است و سلب و سالبه بودن فرع و ثانوی است.از دیرباز منطقیها اقسام قضایای ایجابی را سه ذکر کردهاند:1-قضایای ایجابی که از حمل مفهومی بر مفهوم دیگر حاصل میشود.2-قضایای ایجابی که از حمل نقیض مفهومی بر مفهوم دیگر تحقق مییابد(اساس قضایای معدوله).3-قضایای ایجابی که از حمل مرادف نقیض مفهومی بر مفهوم دیگر به دست میآید(اساس قضایای عدمیه). منطقی چون این سه صنف قضایای ایجابی را شناخت،به روابط بین آنها میپرداخت که در متن این مقال این روابط به شرح آمده است.
خلاصه ماشینی:
"باز خواجه با این مثال میگوید در منطق میتوان از کلماتی چون«جاهل»و«کور»که معنی نفی و عدمی دارند،استفاده کرد و در تقسیم قضیه به محصله و معدوله سود برد و قضایای سومی به نام عدمیات داخل در تقسیمات نمود و قضایا را به«محصله»و «معدوله»و«عدمیه»قسمت کرد منتها در قضایای عدمیه باید متوجه بود که عدم در اینجا عدم محض نیست که در آنها هیچ شائبهء وجود موجود نیست بلکه عدمها اعدامیاند که یا عدم ملکهاند و یا اخس المتقابلین و مراد از اخس المتقابلین امر وجودی است چون اشرف المتقابلین که متقابل آن است و اما در عدم ملکه هم عدم به وجهی است که در شأن شخصی یا نوعی و یا جنسی آن وجود امکان دارد چون«نابینا»که در شأن شخصی آن و در«اکمه»در شأن نوعی آن و در کژدم و کورموش در شأن جنسی آن وجود ملحوظ است و بهعکس دیوار که در شأن آن به هیچ وجه بینایی وجود ندارد چون معدوله و عدمیه شناخته شدند برای منطقی این بحث پیش میآید که رابطه بین قضیه معدولة المحمول موجبه و سالبه محصله چیست یعنی چه نسبت بین«زید نادان است»(معدولة المحمول موجبه)و«زید دانا نیست»(سالبهء محصله)وجود دارد.
حال گوییم اگر قضیه کلیه باشد،یعنی به جای«انسان واحدی چون زید»انسان کلی یعنی هر انسان، مطرح شود و در اینجا چون مسأله حمل صفات بر موصوفات را مطرح میکند،لذا مورد را خواجه در وقتی که مسأله موضوعی ندارد،مطرح نمیکند،یعنی« f »را از مسأله خارج مینماید و بعد به ترکیب صفات با موصوف میپردازد و میگوید در صورتی که یک صفت را با موصوف در نظر بگیریم،یا با دو صفت و یا با سه یا چهار یا پنج صفت در این موارد تعداد ترکیبات به دست آمده را خواجه با لفظ بسائط و ثنائیات و ثلاثیات و رباعیات و خماسیات ذکر میکند و ما در زیر به شرح هریک از آنها میپردازیم بدین قرار: 1."