چکیده:
رشید الدین محمد بیدوازی،از مشایخ سلسلهء ذهبیه در سدهء نهم هجری است که تا حدودی شناخته شده و آثاری نیز برایش بر شمردهاند.اما از آنجا که هیچ یک از تراجمنگارانی که به احوال و آثار این صوفی پرداختهاند،همهء موارد را ذکر نکرده و بعضا اطلاعات نادرستی عرضه کردهاند،ضرورت داشت مطلبی نوشته شود تا همهء دانستهها پیرامون او را یکجا عرضه کند. کمترین اهمیت این مختصر این است که نه تنها اطلاعات نسبتا جامعی-البته به اختصار -از بیدوازی در اختیار خواننده میگذارد،که اثری کاملا نویافته را برای نخستین بار معرفی میکند.امید است این ارجاعات باعث شروع تحقیقاتی دقیق بر روی آثار این صوفی ذهبی و دربارهء این دوره از تصوف ایران گردد.همچنین مدخلی را که قرار است دربارهء«رشید الدین بیدوازی»در دایرة المعارف بزرگ اسلامی نوشته شود،به کار آید.
خلاصه ماشینی:
"همچنین در این نوشتهء سودمند،نخستین بار از مثنوی مصباح،اثر رشید(نسخهء عکسی آقای عطاردی قوچانی که از هند تهیه شده است)و نیز رسالهای از او که در کتابخانهء ملک در تهران موجود است،سخنی به میان آمد.
1این اطلاعات اگرچه بسیار موجز است و نیز هیچ گونه اشارهای به نوع تصوف شیخ رشید الدین ندارد،در آن برای اولین بار مثنوی بسیار پر نسخه و متداول مصباح و نیز نسخهء رسالهای از او در کتابخانهء ملک-که در آن سالها عدهء معدودی از محتویات آن گنجینهء ارزشمند چیزی میدانستند-معرفی شد.
1 در نوشتهء مختصر و مفید ایشان،از ریاض الافیاض-که آقای عطاردی قوچانی عکس نسخهء هندوستان از این اثر را داشته-و نیز از مصباح که مثنوی مفصل اوست،به عنوان آثار رشید نام برده شده است.
دربارهء امیر عبد الله برزشآبادی،این منابع دیده شود:نفیسی،سعید:ج 1،ص 023؛خاوری،:ج 1،ص 052؛نقیب الاشراف بخاری:ص شانزده،41،731-041،203(براساس نوشتهء نثاری در خاتمهء کتابش،آگاهی داریم که پدر بزرگ او،سید عبد الوهاب بخاری،دست ارادت به امیر عبد الله برزشآبادی داده است)؛اجازه یا ارشاد نامهء سید عبد الله بن عبد الحی حسینی اسحاقی به شیخ محمد رشید الدین بیدوازی در برگ 97 پ نسخهء 7314 کتابخانهء ملک در تهران،معرفی شده در:افشار-دانشپژوه:ج 7،ص 712؛منزوی،:ج 2،ص 4201.
معروف به مغربی است»مشغول میشود و پس از اتمام آن،با این ذهنیت که«اگر از غیب اشارتی رسد،بعضی از آن[نکات تازهای که به ذهنش رسیده]را در رسالهای دیگر ذکر توان کرد»،صبح هفتم شوال سال مذکور(178 هجری)،پس از اتمام ورد فتحی درویشان و با شنیدن جملهء پایانی آن اوراد،یعنی«الصلوة و السلام علیک یا من عظمة الله»،«غیبتی» را درک میکند که در آن: چنین دیده شد که حضرت رسالت-صلی الله علیه و سلم-بر جایی از نور سفید نشستهاند و جامههای ایشان هم از نور سفید است و لمعان نور چندان ازیشان ظاهر است که وهم فنا نیز -------------- (1)."