خلاصه ماشینی:
"مهمتر از همه این بود که یک معلم زبان چینی برای خودم و مارگارت پیدا کنم.
وقتی که بستگی معکوس نسبتا ضعیف باشد،میتوان این دشواری را بسادگی در دستگاههای انتگرالگیر بوش برطرف کرد،ولی با به کار گرفتن دستگاههای کاملا الکتریکی،که نقش بستگی معکوس در آنها فوق العاده زیاد است،مسئلهء ثبات دستگاه روی آن میجوشید و در خدمت مسافران بود.
برای متخصصان در زمینهء تاریخ و فلسفه هم،به خاطر دیدگاههای بکلی متفاوت آنها،امکان کار با یکدیگر بسیار نادرمیشود و تنها وقتی این همکاری ممکن است که هر دو دانشمند،نه تنها دربارهء موضوع اصلی،بلکه حتی در تمام جزئیات،به عقیدهء یکسانی رسیده باشند.
در مورد هنر،مثل ادبیات و موسیقی هم،معمولا نمیتوان روی برنامهء مشترکی توافق پیدا کرد و به همین مناسبت،نمیتوان به دیدگاه یگانهای در میان گروهی از هنرمندان-که بدون آن خلاقیت واقعی هم ممکن نیست-رسید،ولی برای ریاضیدانان،علیرغم همهء دیدگاههای مختلف و سلیقههای گوناگونی که در کار خود دارند،زمینهء کاملا شخصی برای کار مشترک آنان در همهء موارد متفاوت وجود دارد،و این همکاری میتواند موجب نزدیکتر شدن اعتقادهای آنان به یکدیگر شود،بدون این که کنشها و واکنشهای شخصی تأثیری جدی در آن داشته باشد.
به سفارت شوروی مراجعه کردم،به من گفته شد که هیچ اشکالی در این راه وجود ندارد،ولی در آخرین لحظه،من و مارگارت به این نتیجه رسیدیم که مسافرت دو هفتهای با قطار برای بچهها خیلی سخت است ترجیح دادیم،مسافرتی طولانیتر،ولی راحتتر،داشته باشیم و با کشتی از طریق اقیانوس هند حرکت کنیم."